koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با sweet

sweet

صفت

US /ˈswiːt/

sweeter; sweetest

(صفت) حاوی شکر، شیرین (مثال اول) – خیلی مهربان، صمیمی، با وقار (مثال دوم) – خیلی زیبا یا خوشکل (cute) – بو یا ظاهر یا صدای خوش (مثال سوم)

sweet food

غذای شیرین

a sweet smile

یک لبخند صمیمی

sweet music/voices

موسیقی/نوای خوش

(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) تمیز و تازه (مثال اول) – بدون نمک – رضایت بخش، خوشحال کننده (مثال دوم و سوم) – خیلی خوب یا چشمگیر

Today the town air is sweet.

امروز هوای شهر تمیز است.

Good night and sweet dreams.

شب بخیر و خواب های خوش ببینی.

the sweet smell of success

بوی دلنشین پیروزی

Free tickets? Sweet!

بلیط های رایگان؟ عالی!

(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) be sweet on عاشق کسی بودن - home sweet home اینکه از بازگشت به خانه خوشحال هستید (مثال اول) - keep someone sweet کسی را نمک گیر کردن تا بعدا به درد شما بخورد - short and sweet خلاصه و مفید (مثال دوم) - sweet nothings حرف های عاشقانه - your (own) sweet way/time کاری را وفق مراد یا به روش خود انجام دادن (مثال آخر)

Home sweet home! After three months in Paris, it sure is great to be back.

بازگشت به خانه چقدر خوشحال کننده است. بعد از سه ماه در پاریس، مطمئنا بازگشتن خیلی خوب است.

I promise to keep the meeting short and sweet.

قول میدهم جلسه را خلاصه و مفید برگذار کنم.

I love him, in my own sweet way.

من او را دوست دارم ولی به روش خودم.

sweet

اسم

sweets

(اسم) یک غذای شیرین – شکلات (در آمریکایی candy) – دسر یا غذایی که بعد از غذا سرو می شود – برای اشاره کردن به کسی که دوستش دارید (مثال دوم)

a bag of sweets

یک بسته شکلات

Don’t cry, my sweet.

گریه نکن عزیزم.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) sweet–talk (فعل) حرف های خوب زدن برای قانع کردن کسی برای انجام کاری، وسوسه کردن (مثال اول) - sweet talk (اسم) وسوسه، تشویق، خوش زبانی (مثال دوم) - sweet pepper فلفل دلمه یا فلفلی که خیلی تند نیست و می توان آن را خام یا پخته خورد - sweet tooth کسی که علاقه به غذا های شیرین دارد

Detectives sweet-talked them into confessing.

کارآگاه ها آن ها به اعتراف تشویق کردند.

Don't fall for her sweet talk.

گول خوش زبانی او را نخور.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها