برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با season
ترجمه و جمله با season
(اسم) هر یک از فصل های سال – فصل یا دوره خاصی (سه مثال آخر)
Autumn is my favorite season.
پاییز، فصل مورد علاقه من است.
the football season
فصل فوتبال
the breeding/mating season
فصل تولید مثل / جفت گیری
the holiday season
دوره تعطیلات (کریسمس و غیره)
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) فصل شکار یا ماهیگیری و غیره – فصل یک سریال (مثال دوم) - in season الف: (مربوط به میوه و سبزیجات) در دسترس بودن چون فصلش رسیده است (مثال سوم) ب: در دوره یا فصل تفریح یا مسافرت ج: (مربوط به حیوانات) در وقت تولید مثل و جفت گیری بودن د: در فصل شکار بودن - out of season در فصل یا دوره مناسب یا قانونی برای چیزی نبودن (مثال چهارم)
season
فعل
seasons; seasoned; seasoning
(فعل) افزودن نمک یا فلفل و غیره به غذا – خشک کردن چوب
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: