عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با season

season

اسم

US /ˈsiːzn̩/

seasons

(اسم) هر یک از فصل های سال – فصل یا دوره خاصی (سه مثال آخر)

Autumn is my favorite season.

پاییز، فصل مورد علاقه من است.

the football season

فصل فوتبال

the breeding/mating season

فصل تولید مثل / جفت گیری

the holiday season

دوره تعطیلات (کریسمس و غیره)

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) فصل شکار یا ماهیگیری و غیره – فصل یک سریال (مثال دوم) - in season الف: (مربوط به میوه و سبزیجات) در دسترس بودن چون فصلش رسیده است (مثال سوم) ب: در دوره یا فصل تفریح یا مسافرت ج: (مربوط به حیوانات) در وقت تولید مثل و جفت گیری بودن د: در فصل شکار بودن - out of season در فصل یا دوره مناسب یا قانونی برای چیزی نبودن (مثال چهارم)

lobster season

فصل سید خرچنگ دریایی

The show begins its second season next month.

این برنامه فصل دوم خود را ماه آینده آغاز می کند.

Fruit is cheaper when it's in season.

میوه در فصلش ارزان تر است.

That fish is out of season.

فصل سید آن ماهی نیست.

season

فعل

seasons; seasoned; seasoning

(فعل) افزودن نمک یا فلفل و غیره به غذا – خشک کردن چوب

Season the soup to taste with salt and pepper.

به سوپ نمک و فلفل اضافه کنید تا مزه مورد نظر شما را بدهد. (season to taste یعنی به اندازه که مزه مورد نظر شما حاصل شود به غذا نمک و غیره اضافه کنید)

I collect and season most of my wood myself.

من بیشتر هیزم های خودم را خودم جمع و خشک می کنم.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها