برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با clean
ترجمه و جمله با clean
(صفت) تمیز – صادق یا منصفانه یا سالم از نظر قانون و مقررات - کامل
Make sure you wear a clean shirt.
اطمینان حاصل کن که یک پیراهن تمیز بپوشی.
Let’s make it a clean fight, said the referee.
داور گفت: بیایید این را به یک رقابت سالم تبدیل کنیم.
It’s better for both of us if we make a clean break and stop seeing each other.
برای هردوی ما بهتر است که ب طور کامل جدا شویم و دیگر یکدیگر را نبینیم.
clean
فعل
cleans; cleaned; cleaning
(فعل) تمیز کردن (مثال اول) - clean up your act رفتار خود را اصلاح کردن و طبق مقررات عمل کردن - clean sth out الف: خارج کردن یا تخلیه کردن یک اتاق یا خودرو و غیره و تمیز کردن آن (مثال دوم) ب: تخلیه کردن جایی - clean sb/sth out دزدیدن یا استفاده کردن همه پول یا کالای کسی (مثال سوم)
You should clean a wound immediately to avoid infection.
یک زخم را باید سریعاً تمیز کنید تا عفونت نکند.
Someone has to clean the garage out.
یکی باید این گاراژ را تخلیه و تمیز کند.
The burglars cleaned out the store.
سارق ها مغازه را خالی کردند.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) clean up الف: کسی یا جایی را مرتب یا تمیز کردن، دست و صورت خود را شستن (مثال اول) ب: پول زیادی برنده شدن یا بدست آوردن (مثال دوم) - clean up after sb اشتباهات یا گندکاری های کسی را جمع کردن یا جبران کردن یا مخفی کردن
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: