معنی فارسی و جمله با treat + تلفظ صوتی

He treated his children badly.

او به شکل بدی با بچه هایش برخورد کرد. (او رفتار بدی با بچه هایش داشت.)

She was treated in hospital.

او در بیمارستان درمان شد.

The hospital treated fifty cases of malaria last year.

این بیمارستان در سال گذشته 50 مورد از بیماری مالاریا را درمان کرد.

The sewage treated so that it can be used as fertilizer.

فاضلاب تصفیه شده است و می تواند به عنوان کود استفاده شود.

Let's go out to dinner. I'll treat.

بیا برویم بیرون شام بخوریم. من حساب می کنم.

She treated him to lunch.

او برایش ناهار خرید.

The names are being treated as classified information.

این اسامی جزء اطلاعات محرمانه محسوب می شوند.

The issue is more fully treated in chapter six.

این قضیه به طور کاملتری در فصل شش بحث شده است.

For those who love movies, the treat couldn't have been any better.

برای آن هایی که عاشق فیلم هستند، این تجربه نمی توانست از این بهتر شود.

It was a real treat seeing my old friends.

دیدن دوستان یک اتفاق خیلی لذت بخش بود.

It'll be my treat.

من آن را حساب می کنم.

Ice cream, sherbet, cookies and other sweet treats often come in no-fat or low-fat varieties.

بستنی، شربت، کلوچه و سایر غذاهای خشمزه اغلب در انواع بدون چربی یا کم چربی وجود دارند.