عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با use

use

فعل

US /ˈjuːz/

uses; used; using

(فعل) استفاده کردن - مصرف کردن و تمام کردن – برای اینکه مودبانه بگویید که به توالت می روید یا رفته اید یا می خواهید بروید (مثال چهارم)

The car is easy to use.

این ماشین برای استفاده کردن آسان است.

Can I use your phone?

آیا می توانم از گوشی شما استفاده کنم؟

It isn't them who use up the world's resources.

این آن ها نیستند که منابع زمین را تمام می کنند.

Wash your hands after using the toilet.

بعد از استفاده از توالت دستان خود را بشویید.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) خوردن – سو استفاده کردن از کسی با رفتاری که با او نشان می دهید (مثال دوم) – مصرف کردن مواد مخدر - use up تمام کردن چیزی

He stopped using alcohol.

او از خوردن الکل دست کشید.

Can't you see he's just using you for his own ends?

آیا نمی توانی ببینی که او فقط دارد از تو برای اهداف خودش استفاده می کند؟

use

اسم

uses

(اسم) استفاده – هدف، مصرف (مثال دوم) – راه استفاده از چیزی، کاربرد (مثال سوم)

an exit for use in emergencies

یک خروجی برای استفاده در مواقع اورژانسی

The plant has various medical uses.

این گیاه مصارف پزشکی متنوعی دارد.

Do you have any use for this old computer?

آیا این کامپیوتر قدیمی هیچ کاربری برای تو دارد؟

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) the use of something توانایی یا حق استفاده از چیزی (دو مثال اول) – برای اینکه بگویید چیزی یا کسی به درد نمی خورد یا فایده ای ندارد (مثال سوم)

He lost the use of both legs as a result of the accident.

او تونایی استفاده از هر دو پایش را در نتیجه آن تصادف از دست داد.

The pool is for the use of hotel guests only.

این استخر تنها برای استفاده میهمانان هتل است. (تنها میهمانان هتل حق استفاده از این استخر را دارند.)

Take this – it’s of no use to me anymore.

این را بگیر – این دیگر به کار من نمی آید.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) it's no use فایده ای ندارد - make use of استفاده کردن از چیزی (مثال دوم) - put (something) to (good) use استفاده موثری از چیزی کردن (مثال آخر)

It's no use—the door won't open.

فایده ای ندارد – این در باز نمی شود.

to make effective use of technology

استفاده موثری از تکنولوژی کردن

You should be able to put your experience in electronics to good use in your new job.

تو باید بتوانی از تجربیات خودت در الکترونیک استفاده موثرتری در شغل جدیدت کنی.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها