عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با spring

spring

اسم

US /ˈsprɪŋ/

springs

(اسم) فصل بهار – فنر یا حالت فنری (مثال دوم و سوم) – چشمه ای که مبدا بیرون آمدن آب از دل زمین یا کوه است (مثال آخر)

It was a beautiful day in early spring.

آن روز، یک روز زیبا در ابتدای بهار بود.

bed springs

فنرهای تخت خواب

The cushion has lost its spring (The springs in the cushion have gone).

این پشتی حالت فنری خود را از دست داده است. (فنر های این پشتی خراب شده اند.)

mineral springs

چشمه های آب معدنی

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) جهش یا خیز (مثال اول) - spring in your step شاد و شنگول یا چست و چابک قدم برداشتن (مثال دوم)

With a spring, the deer run away.

آن گوزن با یک خیز دور شد.

She walked away with a high spring in her step.

او قدو زنان و با شادی فراوان دور شد.

spring

فعل

springs; sprang /ˈspræŋ/ or sprung /ˈsprʌŋ/ ; sprung; springing

(فعل) ناگهان پریدن یا خیز برداشتن – به سرعت و در جهت مخالف جابجا شدن (مثال دوم) – کمک کردن به کسی برای خارج شدن یا فرار کردن از زندان و غیره (مثال سوم)

The tiger was waiting to spring.

آن ببر منتظر خیز برداشتن بود.

The branch sprang back and hit me in the face.

آن شاخه به سرعت کمانه کرد و به صورت من خورد.

The president sought to spring the hostages.

رئیس جمهور در تلاش بود تا گروگان ها را آزاد کند.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) spring a leak نشت کردن، سوراخ شدن (مثال اول) - spring a surprise انجام دادن کاری یا پرسیدن سوالی یا گفتن چیزی که قابل انتظار نبود (مثال دوم) - spring a trap کسی یا حیوانی را با تله به دام انداختن - spring for پول چیزی را دادن یا برای چیزی خرج کردن (مثال سوم)

We discovered that the boat had sprung a leak.

ما فهمیدیم که قایق سوراخ شده است.

She sprang a surprise by winning the tournament.

ما با برنده شدن در این ترنومنت، شگفتی ساز شدیم.

I'll spring for lunch.

من پول ناهار را پرداخت می کنم.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) spring from نشئت گرفتن، ناشی شدن از چیزی (مثال اول) - spring into/to action/life به صورت ناگهان و با انرژی شروع به فعالیت کردن (مثال دوم) - spring on با درخواست کردن یا اعلام چیزی، کسی را غافلگیر کردن - spring to mind به ذهن خطور کردن - spring up به صورت ناگهانی رشد کردن و ظاهر شدن (مثال آخر) - tears spring to your eyes ناگهان به گریه افتادن

The idea for the novel sprang from a trip to China.

ایده این رمان از سفری به چین ناشی شد. (این ایده برای رمان از سفری به چین در ذهن من ایجاد شد)

Finally, the engine sprang to life.

سرانجام، موتور شروع به کار کردن کرد.

Thousands of new businesses have sprung up in the past couple of years.

در چند سال اخیر، هزاران کسب و کار جدید به وجود آمده است.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها