برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با abandon
ترجمه و جمله با abandon
(فعل) ترک کردن و هرگز برنگشتن پیش کسی که نیاز به مراقبت و کمک دارد (دو مثال اول) - ترک کردن و هرگز برنگشتن نزد چیزی (مثال سوم تا ششم) - ترک کردن مکانی به دلیل وجود خطر (چهار مثال آخر)
The child had been abandoned by his parents as an infant.
آن کودک هنگامی که نوزاد بود توسط والدینش رها شده بود.
He abandoned his family.
او خانواده خود را ترک کرد.
When Roy abandoned his family, the police went looking for him.
وقتی روی خانواده اش را ترک کرد، پلیس به جستجوی او پرداخت.
to abandon a property
رها کردن یک ملک
They abandoned the car on a back road.
آن ها خودرو را در خیابان پشتی رها کردند.
That house was abandoned years ago.
آن خانه سال ها قبل متروکه شده بود.
The soldier could not abandon his friends who were hurt in battle.
آن سرباز نتوانست دوستانش را که در نبرد زخمی شده بودند ترک کند.
The approaching fire forced hundreds of people to abandon their homes.
نزدیک شدن آتش صد ها نفر را مجبور به ترک خانه های خود کرد.
The officer refused to abandon his post.
آن پلیس از ترک پست خودداری کرد.
The captain gave the order to abandon ship.
کاپیتان دستور داد تا کشتی را ترک کنند.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) متوقف کردن کاری : ول کردن چیزی به طور کلی (سه مثال اول)
Because Rose was poor, she had to abandon her idea of going to college.
رُز به خاطر اینکه فقیر بود، مجبور بود ایده اش برای رفتن به دانشگاه را بی خیال شود.
We abandoned hope of ever going back.
ما امید بازگشت را به کلی رها کردیم.
He abandoned the principles that he once fought hard to defend.
او اصولی که زمانی برای دفاع از آن جنگیده بود را رها کرد.
abandon
اسم
(اسم) احساس و ذهنیت آزادی مطلق
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: