برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با fire + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با fire
(اسم) آتش، آتشسوزی – شلیک گلوله (مثال دوم) – حرارت در احساس و حس
The library was badly damaged in the fire.
کتابخانه در آن آتشسوزی به شدت آسیب دید.
The troops were ordered to cease fire.
به سربازان دستور داده شد شلیک را متوقف کنند.
چشمانش پر از خشم بود.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) baptism by fire اولین تجربه سخت - to fan a fire در آتش دمیدن، در آتش چیزی دمیدن - fight fire with fire به روش طرف مقابل با او جنگیدن - go or jump from or out of the frying pan (and) into the fire از یک وضعیت بد وارد یک وضعیت بدتر شدن - hang fire به تاخیر افتادن - irons in the fire فعالیت یا پروژه - light a fire under (someone) سرعت کار یا حرکت کسی را بیشتر کردن - like a house on fire خیلی خوب - on fire الف: در حال سوختن ب: خیلی عاشق یا مشتاق و غیره (مثال اول) ج: خیلی موفق - play with fire با آتش بازی کردن - under fire الف: زیر آتش یا گلوله های دشمن ب: زیر بار انتقاد (مثال دوم)
fire
فعل
fires; fired; firing
(فعل) شلیک گلوله – اخراج کردن از کار (مثال دوم) – کسی خیلی هیجان زده کردن
The soldiers began firing.
سربازان شروع به شلیک کردند.
She was fired for stealing from her employer.
او به دلیل دزدی از کار فرمای خود اخراج شد.
The stories fired his imagination
داستان ها تخیل او را به هیجان آورد.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) fire away اینکه به کسی بگویید که سوالش را بپرسد - fire back جواب کسی را با عصبانیت دادن - fire off نوشتن یا فرستادن یک نامه یا پیام با عصبانیت و به سرعت (مثال اول) - fire up الف: روشن کردن آتش ب: روشن کردن چیزی (مثال دوم) ج: کسی را از خشم یا اشتیاق و غیره پر کردن، پر هیجان، مشتاق (مثال سوم) – firing (اسم) اخراج کردن
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: