koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

بخش های مختلف وب سایت کوبدار
قسمت های مختلف وب سایت آموزشی کوبدار
صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت جستجو در سایت کوبدار
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با post

post

اسم

US /ˈpoʊst/

posts

(اسم) چوب یا فلزی که به صورت عمودی در جایی قرار می گرد که چیزی را پوشش دهد یا یک نشانه باشد (تیر، تیرک، میله – سه مثال اول) – خط آغاز یا خط پایان یک مسابقه اسب سواری – کار، سمت، پست، مقام (مثال آخر)

fence posts

میله های فنس

a lamp post a lamp-post or a lamppost or

یک تیر چراغ برق

goalpost

تیر دروازه

She has held the post for four years.

این سمت برای چهار سال در اختیار او بوده است.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) نامه یا بسته پست یا از طریق پست یا اداره پست (در آمریکایی معمولا از واژه mail استفاده می شود – دو مثال اول) – نامه الکترونیکی (در آمریکایی معمولا از واژه mail استفاده می شود – مثال سوم) – پست نگهبانی یک سرباز و غیره (مثال آخر)

Has the post come yet?

بسته پستی هنوز نرسیده است؟

Contact us by post.

با نامه با ما در تماس باش.

I have deleted all my posts.

من همه نامه های خودم را پاک کردم.

Do not abandon your post.

پست خود را ترک نکن.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) محلی که کسی در آن کار می کند – کمپ سربازان

No one was allowed to leave their post.

هیچکس اجازه ندارد محل کارش را ترک کند.

post

فعل

posts; posted; posting

(فعل) یک نشانه یا آگهی به دیوار زدن – گزارش کردن، به اطلاع همه رساندن، اعلام کردن – پست گذاشتن در یک صفحه اینترنت (مثال آخر) – فرستادن نامه

The exam results were posted on the bulletin board yesterday.

نتایج آزمون دیروز روی تابلوی اعلانات قرار گرفت.

A snow warning was posted for Ohio.

یک هشدار برف برای اوهایو اطلاع داده شد.

Could you post those new article on the website?

آیا می توانید آن مقاله جدید را در وب سایت قرار دهید؟

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) keep somebody posted مرتبا کسی را در جریان اخبار قرار دادن - post bail پولی که برای آزادی تا زمان برگزاری دادگاه وثیقه گذاشته می شود

I'll keep you posted on his court.

من شما را در جریان دادگاه او قرار می دهم.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها