koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با string

string

اسم

US /ˈstrɪŋ/

strings

(اسم) ریسمان (ضخیم تر از نخ و نازک تر از طناب – مثال اول) – مجموعه از چیزها که توسط نخ یا سیم یا زنجیر و غیره به هم متصل هستند (مثال دوم) – رشته یا سلسله ای از چیزه های شبیه به هم (مثال سوم)

a piece/ball of string

یک تکه ریسمان/توپ

a string of beads/pearls

یک رشته از مهره ها/مروارید (به شکل تسبیح)

The company owns a string of casinos in Nevada.

این شرکت صاحب طیفی از کازینوها در ایالت نوادا است.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) مجموعه از رویدادها که به صورت پی در پی در یک دوره از زمان رخ می دهند (مثال اول) – سیم یک آلت موسیقی (مثال دوم) – یک گروه از بازیکنان یک تیم که به دلیل داشتن توانایی های مشابه، با هم بازی می کنند – strings کارهایی که باید بعد از قبول یک هدیه و غیره باید انجام دهید - نیازمندی ها یا محدودیت های خاص (مثال سوم)

the recent string of political scandals

سلسله رسوایی های سیاسی اخیر

guitar/piano strings

سیم های گیتار/پیانو

We have freedom and no strings attached.

ما داری آزادی هستیم و پیش نیازی برای داشتن آن نداریم. (بی قید یا شرط دارای آزادی هستیم – در این کاربرد معمولا به صورت no strings (attached) بکار می رود)

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) نایلون یا هر چیز بلندی ماننده آن که دور دسته راکت تنیس و امثال آن پیچیده می شود - have (someone) on a string کنترل یا اختیار کسی داشتن به طوری که کاری که می خواهید را انجام می دهد - pull strings از نفوذ یا پارتی و امثال آن برای اعمال نفوذ یا برای انجام کاری استفاده کردن (مثال اول) - pull the strings کسی یا چیزی یا رویدادی را به صورت محرمانه کنترل کردن (مثال دوم)

He pulled strings to get the two of them into a university.

او برای فرستادن دو نفر از آن ها به دانشگاه از نفوذ استفاده کرد.

I don’t understand this situation at all. I want to know exactly who is pulling the strings.

من اصلا این موقعیت را درک نمی کنم. می خواهم بدانم که دقیقا چه کسی بازی گردان (همه کاره) این کار است. (زیر سر چه کسی است)

string

فعل

strings; strung /ˈstrʌŋ/ ; stringing

(فعل) چیزهایی را به صورت زنجیر یا آویز و غیره به هم وصل کردن (نه اینکه لزوما به هم متصل باشند، بلکه ممکن است ماننده مهره های تسبیح کمک یک نخ پشت سر هم قرار گیرند - مثال اول) – آویزان کردن یا نصب کردن چیزی در یک خط یا یک سری یا به صورت مجموعه از چیزها که معمولا کاربرد تزیینی دارد (مثال دوم) – آویزان کردن یا بستن چیزی با ریسمان یا نخ (مثال سوم)

beads strung on a silver chain

مهره هایی که در یک زنجیر نقره ای به هم وصل شده اند

The route was strung with flags.

آن جاده با پرچم ها مزین شده بود. (پرچم ها به صورت پشت سر هم در سرتاسر آن جاده نصب شده بود.)

He strung the key around his neck.

او کلید را به دور گردنش بست.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) سیم یک آلت موسیقی را بستن – نوار دور راکت چیزی ماننده راکت تنیس را بستن - string (someone) along برای مدت طولانی به فریب کاری یا گول زدن یا جلب توجه کسی ادامه دادن (مثال اول) - string along something چیزها را در یک خط مرتب کردن - string out الف: چیزها را در یک خط مرتب کردن ب: به تاخیر انداختن یا باعث دوام چیزی بیش از حد انتظار شدن (مثال دوم) - string together ترکیب کردن چیزها برای ایجاد چیزی پیچیده یا مفید یا خوب و غیره (مثال سوم) - string up دار زدن کسی، حلق آویز کردن

You are just stringing me along because you like to borrow my car.

تو تنها به این دلیل داری توجه مرا جلب می کنی چون دوست داری ماشین مرا قرض بگیری.

She kept stringing out the negotiations in an attempt to get more money out of the deal for herself.

او با این هدف که پول بیشتری از آن معامله برای خود بدست بیاورد، مدام مذاکرات را لفت می داد.

The writers could string words together like beads on a necklace.

نویسندگان می توانند کلمات را ماننده مهره های یک گردنبند با هم ترکیب کنند.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها