عضویت عضویت در سایت

تماس تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با chain

chain

اسم

US /ˈtʃeɪn/

chains

(اسم) زنجیر – سلسله چیزهای وابسته به هم (مثال سوم) - pull/yank someone's chain سر به سر کسی گذاشتن، شوخی کردن با کسی

She looped the chain around her bike and locked it to the fence.

او زنجیر را دور دوچرخه اش پیچید و آن را به فنس قفل کرد.

Mary wore a silver chain around her neck.

مری یک زنجیر نقره دور گردنش پوشید.

The Alborz is a mountain chain in the north Iran.

البرز سلسله کوهی (رشته کوهی) در شمال ایران است.

chain

فعل

chains; chained; chaining

(فعل) وصل کردن چیزی با زنجیر (زنجیر کردن)

The dog was chained up for the night.

سگ هنگام شب زنجیر شده بود.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها