برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با piece
ترجمه و جمله با piece
(اسم) یک بخش از چیزی (دو مثال اول) – نمونه یا تعدادی از چیزی – یک قطعه شعر یا موسیقی یا ادبیات و غیره یا یک کار هنری (مثال آخر)
a piece of cake
یک تکه کیک
They built up the stone wall piece by piece.
آن ها آن دیوار سنگی را تکه به تکه ساختند.
a new piece of information
چند نمونه جدید از اطلاعات (با واژه هایی مانند information/evidence/advice/news/legislation به معنی: چند یا به معنی: یک است)
a piece of equipment/furniture
یک عدد وسیله/مبلمان (با واژه هایی مانند furniture/ luggage/ jewelry/ porcelain/ equipment به معنی: عدد است)
He’s written a new piece of music.
او یک قطعه جدید از موسیقی را نوشته است.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) سکه – یک بخش یا سهم از چیزی (مثال دوم) – فاصله ای که دقیقا معلوم نیست (مثال آخر)
a 50p piece
یک سکه 50 پنی
companies seeking a piece of the market
تلاش شرکت ها برای به دست آوردن یک سهم از بازار
It's down the road a piece.
من کمی به پایین خیابان رفتم.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) go to pieces از هم پاشیدن به دلیل ناراحتی یا نگرانی - in one piece صحیح و سالم - of a piece ویژگی یا کیفیت یکسان داشتن
After his wife died he just went to pieces.
بعد از مرگ همسرش او از هم پاشید.
She got home in one piece.
او صحیح و سالم به خانه رسید.
She believes that the two crimes are of a piece.
او معتقد است که این دو جرم ویژگی یکسانی دارند.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) say your piece حرف خود را زدن
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: