معنی along به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسیترجمه و جمله با along
(حرف اضافه) از روی یک خط یا یک جاده یا لبه چیزی به نقطه دیگر رفتن (مثال اول) – کنار چیزی، در جایی (مثال آخر)
(حرف اضافه - ادامه بررسی معنی واژه) در طول، در امتداد، در مسیر (دو مثال اول) – در یک نقطه از چیزی (مثال سوم)
along
قید
(قید) در مسیر رو به جلو، در مسیر، در طول (دو مثال اول) – به همراه کسی، چیزی یا کسی را به همراه خود به جایی بردن (مثال سوم) – به سمت رشد یا پیشرفت، پیش رفتن، به سمت یک حالت یا موقعیت بهتر (مثال چهارم)
He walked along the street by himself.
او، تنها، در طول خیابان قدم زد.
I was driving along, thinking about Sara.
من داشتم رانندگی میکردم و در عین حال به سارا فکر میکردم.
She brought her son along with her.
او پسرش را بو خودش آورد.
The movie's coming along nicely.
فیلم دارد خوب پیش میرود. (داره کم کم جذاب میشه)
(قید – ادامه بررسی معنی واژه) be/come along در جایی خاص، اینجا یا آنجا، رسیدن (مثال اول) – از یک نفر به نفر دیگر - all along همیشه، از ابتدا (مثال دوم) - along about حدود، دور و برد، تقریبا در موقع (مثال سوم) - along with الف:علاوه بر ب: همراه با (مثال آخر)
Another bus should be along in a minute.
یک اتوبوس دیگر ظرف یک دقیقه باید اینجا برسد.
They knew all along how big and important this day was for them.
آن ها از ابتدا میدانستند که این روز برای آن ها تا چه اندازه بزرگ و مهم است.
Along about March, I really can't wait anymore for spring.
تقریبا در ماه مارس (حدودای ماه مارس)، من دیگر اصلا نمی توانم انتظار بهار را بکشم.
Jane went to the mall along with David.
جین به همراه دیوید به مرکز خرید رفت.