koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

بخش های مختلف وب سایت کوبدار
قسمت های مختلف وب سایت آموزشی کوبدار
صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت جستجو در سایت کوبدار
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با stretch

stretch

فعل

US /ˈstrɛtʃ/

stretches; stretched; stretching

(فعل) کش آوردن یا کش آمدن، گشاد کردن (مثال اول) – بدن خود را کش آوردن برای تمرین عضله ها و ماهیچه ها یا برای رفع خستگی (مثال دوم و سوم) – بدن یا بخشی از بدن خود را برای رسیدن به چیزی کش آوردن (مثال آخر)

This sweater has stretched.

این ژاکت گشاد شده است.

Yoga is a great way to stretch your body.

یوگا راه خوبی برای کش آوردن بدنتان است.

He stretched and yawned.

او بدن خود را کش آورد و خمیازه کشید.

He stretched up to reach the top shelf.

او خود را برای رسیدن به بالای قفسه کش آورد.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) پهن کردن یا پهن شدن یا گسترش یافتن در یک منطقه بزرگ یا فاصله زیاد (مثال اول) – ادامه یافتن ادامه داشت در یک دوره از زمان (مثال دوم) – stretch the truth/facts/a point etc حرف غیر دقیق زدن، مبالغه کردن (مثال سوم)

A huge cloud of dense smoke stretched across the sky.

یک ابر دود غلیظ از این طرف تا آن طرف آسمان پهن شد.

The dispute stretches back over many years.

این مجادله از سالها قبل تا کنون ادامه دارد.

Reporters sometimes stretch the facts to catch a reader's eye.

گزارش گرها گاهی اوقات در حقایق اغراق می کنند تا توجه یک خواننده را جلب کنند.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) استفاده کردن از چیزی برای کی مدت طولانی تر یا برای اهدافی بیشتر از برنامه اولیه – (در مورد پول) اندازه کفاف چیزی بودن (مثال اول) - stretch out بدن خود را روی چیزی کش آوردن - stretch your legs ایستادن و قدم زدن پس از مدتی نشستن (مثال دوم)

I need a new car, but my savings won't stretch to it.

من یک ماشین جدید نیاز دارم، ولی پس اندازم تا آن اندازه قد نمی دهد.

It was good to get out of the car and stretch our legs.

خوب بود که از ماشین پیاده می شدید و قدم می زدید.

stretch

اسم

stretches

(اسم) یک شرایط غیر معمول و دشوار (مثال اول) – یک منطقه از خشکی یا دریا (مثال دوم) – یک مدت زمان پشت سر هم (مثال سوم)

playing five games in two weeks is a bit of a stretch for us.

بازی کردن 5 بازی در دو هفته برای ما کمی دشوار است.

a 80-mile stretch of beach

یک محدوده 80 مایلی از ساحل

He used to study fifteen hours at a stretch.

او قبلا 15 ساعت به صورت مداوم مطالعه می کرد. (at a stretch به صورت مداوم)

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) حرکات کششی یا عمل کش آوردن بدن - not by any stretch of the imagination با وجود تلاش هم باور پذیر نیست (مثال دوم) - at full stretch با استفاده از تمام نیروی ممکن - the home/final stretch آخرین بخش یک مسیر قبل از پایان یک مسابقه، آخرین بخش یک فعالیت یا مسافرت یا یک پروسه

The ski instructor showed us some special stretches.

مربی اسکی چند حرکت کشش ویژه را به ما نشان داد.

My family wasn’t wealthy by any stretch of the imagination.

هر جور که فکر کنی، خانواده من ثروتمند نبود.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها