معنی cloud به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(اسم) ابر
Those dark clouds look like we’re going to get some rain.
با آن ابرهای سیاه به نظر می رسد کمی باران داشته باشیم.
The distant cloud of dust in the valley announced the approach of a car.
آن ابرِ گرد و خاک در دور دست داخل دره حکایت از نزدیک شدن یک ماشین دارد.
He still has a cloud of suspicion hanging over him.
او هنوز ابری از تردید اطراف خود دارد.
cloud
فعل
clouds; clouded; clouding
(فعل) پر از ابر شدن، پر از ابر کردن (مثال اول) – گیج کردن، تردید ایجاد کردن (مثال دوم) - cloud over/up پر از دود یا ابر شدن