koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با shake

shake

فعل

US /ˈʃeɪk/

shakes; shook /ˈʃʊk/ ; shaken /ˈʃeɪkən/ ; shaking

(فعل) تکان دادن، تکان خوردن، به لرزه درآوردن (سه مثال اول) – خود را از چیزی یا کسی رهانیدن، فرار کردن، از دست کسی یا چیزی خلاص شدن (مثال چهارم)

The earthquake shook the ground.

زلزله زمین را لرزاند.

She shook the sand out of her shoes.

او شن را از کفشش تکاند. (با تکان دادن کفش و بالا و پایین بردن یا چپ و راست کردن، شن را از کفش خود خارج کرد)

She was shaking with cold.

او از سرما می لرزید.

I can't seem to shake off this cold.

به نظر، من نمی توانم از این سرماخوردگی خلاصی یابم.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) احساس یا اعتقاد یا چیزی را تضعیف کردن یا باعث تضعیف آن شدن (مثال اول) – باعث ترس، اضطراب، شوک و غیره شدن (مثال دوم) – دست دادن با کسی (مثال سوم و چهارم)

What has happened has shaken the foundations of her belief.

آنچه که اتفاق افتاده است، زیربناهای اعتقاد او را تضعیف کرده است.

The whole town was shaken by the news.

تمام شهر از آن خبر شوکه شد.

I shook hands with him.

من با او دست دادم.

They shook on the deal.

آن ها آن قرارداد را منعقد کردند.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) از خشم، نگرانی و غیره فریاد زدن - more than you can shake a stick at خیلی زیاد، بیش از حد شمارش - shake a leg به سرعت رفتن یا جابجا شدن، شتاب کردن (مثال اول) - shake down الف: با فریب یا تهدید از کسی پول گرفتن (مثال دوم) ب: جستجو کردن کامل کسی یا چیزی (مثال سوم)

I want to get there before sundown, so let's shake a leg.

من می خواهم قبل از غروب آفتاب آنجا برسم، پس عجله کن.

They tried to shake him down for $50.

آن ها سعی کردند 50 دلار به زور از او بگیرند.

The officer shook me down even though I told him I didn't have a gun on me.

با اینکه به پلیس گفتم که من سلاحی با خود ندارم ولی مرا گشت.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) shake out الف: اتفاق افتادن یا پایان یافتن به روشی (مثال اول) ب: خاک یا شن و غیره را با تکان دادن از آن زدودن (مثال در بالا) - shake up الف: ناراحت کردن یا ترساندن کسی ب: دگرگون کردن یا تغییرات گسترده در یک شرکت و غیره ایجاد کردن (مثال دوم) - shake your head با تکان دادن سر اعلام مخالفت کردن (با چپ و راست کردن سر) - shake off از دست کسی فرار کردن

We are just going to wait to see how things shake out.

من فقط می خواهیم صبر کنیم و ببینیم که اوضاع چطور به پایان می رسد.

The whole industry needs shaking up.

کل صنعت نیاز به تحول دارد.

shake

اسم

shakes

(اسم) تکان - the shakes رعشه زدن بدن (مثال دوم) – نوشیدنی غلیظی شامل شیر و شربت و بستنی (milkshake) - a fair shake یک برخورد یا رفتار منصفانه (مثال سوم) - in two shakes خیلی زود، خیلی سریع - no great shakes نه چندان خوب یا ماهر در چیزی (مثال آخر)

Give the bottle a shake.

بطری را یک تکان بده.

Just thinking about the upcoming interview gave him the shakes.

تنها فکر کردن به مصاحبه پیش رو باعث رعشه زدن بدن او می شود.

I'm not asking for special treatment, just give me a fair shake.

من رفتار ویژه نمی خواهم، فقط با من منصفانه برخورد کنید.

He’s no great shakes as a singer.

او به عنوان یک خواننده چندان مهارت ندارد.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها