عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با wait

wait

فعل

US /ˈweɪt/

waits; waited; waiting

(فعل) منتظر ماندن – به تاخیر افتادن یا به تاخیر انداختن (مثال سوم) – چیزی که حاضر است (دو مثال آخر)

I waited in the car.

من در ماشین منتظر ماندم.

I'm waiting to use the bathroom.

من منتظرم تا از دستشویی استفاده کنم. (یکی داخل دستشویی است)

The other issues will just have to wait until our next meeting.

مسائل دیگر باید تا جلسه بعدی ما صبر کنند.

There'll be a car waiting for you.

یک خودرو در اختیار شما خواهد بود.

The meal is waiting.

غذا حاضر است.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) accident waiting to happen کسی یا چیزی که خطرناک یا نا ایمن است (مثال اول) - hurry up and wait مجبور بودن به زیاد صبر کردن - wait on/upon الف: سرو کردن غذا و نوشیدنی برای کسی روی میزش در یک رستوران ب: کمک کردن به یک مشتری، خدمت رساندن به یک مشتری ج: قبل از تصمیم گیری منتظر چیزی بودن (مثال دوم) - wait out منتظر ماندن تا چیزی تمام شود (مثال آخر)

A lot of the city's buildings are accidents waiting to happen.

بسیاری از ساختمان های این شهر ایمن نیستند.

He is waiting on the result of a blood test.

او منتظر نتیجه آزمایش خون است.

I'd rather wait out the storm than drive home immediately.

من ترجیح می دهم تا پایان طوفان صبر کنم و بعد به سرعت به خانه بروم.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) wait tables سرو کردن غذا و نوشیدنی برای کسی به عنوان پیشخدمت - wait up الف: نخوابیدن در شب به دلیل انتظار برای رسیدن چیزی (مثال اول) ب: خودداری کردن از جلو رفتن تا کسی پشت سر شماست به شما برسد (مثال دوم)

I'll be home after midnight, so don't wait up for me.

من بعد از نیمه شب خانه خواهم بود پس برای من بیدار نمانید.

Wait up, you guys! I can't walk that fast.

صبر کنید بچه ها! من نمیتوانم اینقدر سریع قدم بزنم.

wait

اسم

waits

(اسم) صبر - lie in wait کمین کردن و صبر کردن برای حمله (مثال دوم)

We had a four-hour wait.

ما 4 ساعت صبر کردیم.

The assassin lay in wait for his target to approach.

قاتل کمین کرد تا هدفش نزدیک شود.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها