koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با tooth

tooth

اسم

US /ˈtuːθ/

teeth /ˈtiːθ/

(اسم – جمع teeth) دندان ها – تیزی یا دندان یا دندانه چیزی (مثال چهارم) - have teeth (در مورد قانون یا یک شرکت) قدرت اجبار داشتن یا قدرت تاثیرگذاری داشتن (مثال آخر)

to brush/clean your teeth

مسواک زدن/تمیز کردن دندان های خود

false teeth

دندان های مصنوعی

tooth decay

پوسیدگی دندان

the teeth of a saw

دندانه های یک اره

The law must have teeth, and it must be enforced.

این قانون باید اثرگذار باشد و اجرا شود. (این قانون باید قدرت اجرایی داشته باشد و اجرا شود.)

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) a kick in the teeth چیزی که خیلی شوکه کننده و ناامید کننده است - an eye for an eye and a tooth for a tooth به همان اندازه محاکمه کردن - by the skin of your teeth با یک اختلاف خیلی کم، به سختی (مثال اول) - cut your teeth (on something) شروع به کار کردن و یاد گرفتن مهارت های پایه ای، آغاز به کار کردن (مثال دوم) - fly in the teeth of کاملا با چیزی مخالفت کردن - get/take the bit between your teeth با اشتیاق و اراده شروع به کاری کردن (مثال آخر)

She escaped by the skin of his teeth.

او به سختی فرار کرد.

She cut her political teeth as a volunteer.

او به عنوان یک داوطلب شروع به فعالیت سیاسی کرد.

Once he gets the bit between his teeth in an argument, no one can stop him.

وقتی که او با اراده وارد یک بحث می شود، کسی نمی تواند او را متوقف کند.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) sink/get your teeth into درگیر کاری شدن، وارد کاری یا پروژه ای شدن - grit your teeth دندان ها را به هم فشردن - in the teeth of در مقابل یک باد یا طوفان شدید، علی رغم - like pulling teeth برای اینکه بگویید چیزی چقدر دشوار است - long in the tooth پیر - set your teeth on edge صدا یا مزه و غیره ای که احساس بدی را در شما ایجاد می کند - fight tooth and nail با تلاش و اراده خیلی زیاد برای چیزی جنگیدن (مثال دوم) - to the teeth کاملاً، تا دندان (مثال آخر)

She gritted her teeth against the pain.

او به خاطر درد، دندان هایش را به هم فشرد.

We had to fight tooth and nail to get the government to admit they were wrong.

ما باید با اراده و تلاش فراوان دولت را مجبور کنیم تا اعتراف کند که کار آن ها اشتباه بود.

armed to the teeth

تا دندان مصلح (کاملا مسلح)

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها