معنی boat به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(اسم) قایق - gravy/sauce boat جای سس که به شکل قوری یا فنجان سر باز است - fresh/just off the boat به تازگی به یک کشور رسیدن - in the same boat در یک شرایط دشوار مشابه، با درد مشترک و غیره (مثال دوم) - miss the boat قدر فرصتی را نداشتن (مثال سوم)
a fishing boat
یک قایق ماهیگیری
ما همگی در این مشکل شریک هستیم.
Jim missed the boat on that club membership.
جیم فرصت عضویت در آن کلوب را از دست داد.
boat
فعل
boats; boated; boating
(فعل) با قایق مسافرت کردن