برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با plant + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با plant
(اسم) گیاه (مثال اول) – نیروگاهی که در آن انرژی تولید می شود یا کارخانه ای که در آن محصولی تولید می شود (دو مثال آخر) – ماشین آلاتی که در صنعت استفاده می شود
گیاهان و حیوانات بومی
یک نیروگاه برق هسته ای
یک کارخانه شیمیایی بزرگ
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) جا ساز کردن چیزی در لباس یا خانه و غیره کسی برای مجرم نشان دادن او - جاسوس
plant
فعل
plants; planted; planting
(فعل) کاشتن یا غرس کردن (مثال اول) – چیزی را محکم در جایی قرار دادن – چیزی را مخفیانه در جایی قرار دادن (مثال آخر)
He planted the seeds.
او دانه ها را کاشت.
He planted a kiss on her forehead.
او بوسه ای محکم (آبدار) بر پیشانی آن دختر زد.
They planted a flag on the summit.
آن ها یک پرچم روی قله قرار دادند.
Terrorists planted a bomb in the bus station.
تروریست ها یک بمب در ایستگاه اتوبوس قرار دادند.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) چیزی را در ذهن کسی کاشتن
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: