koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با pack

pack

فعل

US /ˈpæk/

packs; packed; packing

(فعل) بسته بندی کردن یا چیزها را در یک باکس قرار دادن برای انتقال یا ذخیره (دو مثال اول) – پر کردن یک مکان با حداکثر افراد ممکن – فشردن چیزی یا چیزهایی که در نتیجه به یک جسم محکم یا سخت تبدیل می شوند

You’d better start packing.

بهتر است که بسته بندی کردن را شروع کنی.

packing and unpacking boxes

وسایل را داخل جعبه قرار دادن و خارج کردن

a famous comedian who packs halls in every city

یک طنز پرداز مشهور که سالن ها را در هر شهری پر از جمعیت می کند

How much can you pack into a short vacation?

چند نفر را می توانی در یک تعطیلات کوتاه جا کنی؟ (چند نفر در آن کمپ و غیره می توانند حضور یابند)

Pack the soil down firmly.

خاک را محکم فشار بده. (در این معنی معمولا با into یا down همراه می شود)

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) حمل کردن اسلحه (مثال اول) - pack a (hard/hefty/strong etc) punch/wallop خیلی موثر یا قوی بودن - pack away چیزی را در یک مکان امن قرار دادن تا بعدا استفاده شود (مثال آخر)

Is he packing?

آیا او سلاح با خود به همراه دارد؟

His speech packed quite a punch.

سخنرانی او خیلی موثر بود.

We packed away the winter clothes.

ما لباس های زمستان را بسته بندی کردیم. (تا در زمستان بعدی بپوشیم)

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) pack in الف: جا کردن در یک مکان کوچک (مثال اول) ب: جذب کردن تعداد زیادی از مردم به یک برنامه یا دیدن فیلم ج: کنار گذاشتن و استفاده نکردن از چیزی برای همیشه (مثال آخر)

They packed us in a very small room.

آن ها ما را در یک اتاق خیلی کوچک چپاندن. (در این معنی into هم به جای in استفاده می شود)

Any film starring Tom Hardy always packs them in.

هر فیلمی با بازی تام هاردی همیشه مردم را جذب سینما می کند.

She decided to pack in her job.

او تصمیم گرفت بی خیال کارش شود.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) pack on the pounds وزن اضافه کردن، چاق شدن (مثال اول) - pack up جمع کردن وسایل تا بتوانید با خود ببرید - pack your bags ترک کردن یک مکان

Sara really packed on the pounds on while she has retired.

سارا از وقتی بازنشست شده خیلی وزن اضافه کرده است.

She packed up and left town.

او وسایلش را جمع کرد و شهر را ترک گفت.

We told her to pack her bags at once.

ما به گفتیم که خیلی سریع برود (بند و بساطش را جمع کند)

pack

اسم

packs

(اسم) یک گله حیوان – بسته، پاکت – کوله پشتی، کیسه

Wolves live and hunt in packs.

گرگ ها به صورت گله ای زندگی و شکار می کنند.

a pack of cigarette

یک پاکت سیگار

He took a map out of his pack.

او یک نقشه از کوله پشتی خود برداشت.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها