koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با soil

soil

اسم

US /ˈsojəl/

soils

(اسم) بالاترین لایه زمین که گیاهان روی آن رشد می کنند، خاک (دو مثال اول) – سرزمین مربوط به کشور (مثال سوم) – جایی که در آن چیزی رشد می کند یا شروع می شود (مثال چهارم)

soil erosion

فرسایش خاک

fertile soil

خاک حاصلخیز

How dear you set foot in our soil?

چطور جرات کردی، پا در سرزمین ما بگذاری؟

fertile soil for political activists

جای مناسبی برای فعالیت های سیاسی

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) the soil همچنین به معنی کشاورزی است

soil

فعل

soils; soiled; soiling

(فعل) چیزی را کثیف کردن – کثیف شدن

soiled nappies/underwear/sheets

پوشک/ لباس زیر / ملحفه کثیف شده

She refused to soil her hands for him.

او از کثیف کردن دست خود برای آن پسر خودداری کرد. (اصطلاحا کار بدی در حق او نکرد)

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها