برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با bend
ترجمه و جمله با bend
(فعل) خم کردن، خم شدن (سه مثال اول) – بدن یا بخشی از آن را خم کردن و از حالت صاف خارج کردن - bend yourself to یا bend your strength/energy/efforts (etc.) to/toward خیلی سخت روی چیزی کار کردن - bend a rule کمی خارج از قانون یا اصول کار کردن (مثال چهارم)
The road bends to the right after the traffic lights.
این جاده بعد از چراغ راهنمایی و رانندگی به سمت راست خم میشود.
یک سیم را به شکل دایره خم کردن
This tree has bending under its own weight.
این درخت زیر وزن خودش خم شده است.
Can't you bend the rules a little? I was only a few minutes late.
نمیتونی کمی خارج از قانون عمل کنی؟ من فقط چند دقیقه دیر کردم.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) bend over backward تلاش زیادی را برای کمک کردن به کسی یا رسیدن به توافق با او به خرج دادن - bend someone's ear مدت زمان زیادی با کسی حرف زدن - bend (the) facts دست کاری کردن واقعیات - bend the truth واقعیت را تغییر دادن - on bended knee روی زانو - bend to somebody’s will کاری را بنابر خواسته کسی و با وجود بی میلی انجام دادن (مثال اول)
bend
اسم
bends
(اسم) پیچ، قوس، خمیدگی در چیزی – عمل خم کردن بدن یا بخشی از بدن (مثال دوم) - the bends مشکل گردش خون (در غواص هایی به وجود می آید که به سرعت از زیر آب به روی سطح آن می آیند و نیتروژن خون آن ها به سرعت منبسط شده و به عروق آن ها آسیب میزند) - be/go round the bend الف: دیوانه شدن، خل شدن ب: زود رخ دادن یا فرا رسیدن (در آمریکایی)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: