عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با bend

bend

فعل

US /ˈbɛnd/

bends; bent /ˈbɛnt/ ; bending

(فعل) خم کردن، خم شدن (سه مثال اول) – بدن یا بخشی از آن را خم کردن و از حالت صاف خارج کردن - bend yourself to یا bend your strength/energy/efforts (etc.) to/toward خیلی سخت روی چیزی کار کردن - bend a rule کمی خارج از قانون یا اصول کار کردن (مثال چهارم)

The road bends to the right after the traffic lights.

این جاده بعد از چراغ راهنمایی و رانندگی به سمت راست خم میشود.

bend a wire into a circle

یک سیم را به شکل دایره خم کردن

This tree has bending under its own weight.

این درخت زیر وزن خودش خم شده است.

Can't you bend the rules a little? I was only a few minutes late.

نمیتونی کمی خارج از قانون عمل کنی؟ من فقط چند دقیقه دیر کردم.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) bend over backward تلاش زیادی را برای کمک کردن به کسی یا رسیدن به توافق با او به خرج دادن - bend someone's ear مدت زمان زیادی با کسی حرف زدن - bend (the) facts دست کاری کردن واقعیات - bend the truth واقعیت را تغییر دادن - on bended knee روی زانو - bend to somebody’s will کاری را بنابر خواسته کسی و با وجود بی میلی انجام دادن (مثال اول)

The world was bending to my will at last.

دنیا بالاخره داشت وفق مراد من کار میکرد.

bend

اسم

bends

(اسم) پیچ، قوس، خمیدگی در چیزی – عمل خم کردن بدن یا بخشی از بدن (مثال دوم) - the bends مشکل گردش خون (در غواص هایی به وجود می آید که به سرعت از زیر آب به روی سطح آن می آیند و نیتروژن خون آن ها به سرعت منبسط شده و به عروق آن ها آسیب میزند) - be/go round the bend الف: دیوانه شدن، خل شدن ب: زود رخ دادن یا فرا رسیدن (در آمریکایی)

a bend in the road

یک قوس در جاده

knee bends

خم کردن های زانو (هنگام ورزش)

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها