برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با rule + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با rule
(اسم) قانون، دستورالعمل، اصل (دو مثال اول) – کنترل، حکمرانی – رسم، عرف (مثال چهارم)
It's against the rules to kick someone.
زدن کسی خلاف مقررات است.
There are two basic rules of survival.
این ها دو اصل اساسی برای بقا هستند.
یک دوره از حکمرانی نظامی
Early marriage used to be the rule in this village.
ازدواج زودهنگام قبلا در این روستا عرف بود.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) by the rules طبق قوانین و مقررات - the rule of law شرایطی که قانون یک کشور رعایت می شود - rule of thumb الف: محاسبه غیر دقیق، با یک حساب انگشتی، محاسبه حسی ب: به صورت تجربی کاری را انجام دادن (مثال دوم)
rule
فعل
rules; ruled; ruling
(فعل) کنترل کردن، حکمرانی کردن – تاثیر زیادی روی کسی گذاشتن، تحت تاثیر قرار دادن (مثال دوم) – حکم دادن، تصمیم گرفتن (دو مثال آخر)
She rules her household with an iron hand/fist.
او با سخت گیری خانواده اش را کنترل می کرد.
the passion for power and success which rules her life
علاقه شدید به قدرت و موفقیت که زندگی او را تحت تاثیر قرار داده است
How will the court rule on the motion?
دادگاه برای این جنبش چه حکمی خواهد داد؟
to rule in favor of Sara
به نفع سارا رای دادن
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) divide and rule تفرقه بیانداز و حکومت کن - rule out الف: چیزی را به عنوان یک احتمال کنار زدن (مثال دوم و سوم) ب: نا ممکن کردن چیزی ج: حذف کردن کسی از یک رقابت یا تیم و غیره - rule with an iron fist/hand با سختگیری و خشونت بر جایی حکمرانی کردن - rule the roost بیشترین کنترل را داشتن
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: