برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با blood
ترجمه و جمله با blood
(اسم) خون (مثال اول) – اصالت خانوادگی (مثال دوم) - blood and guts اقدام یا تصاویر خشونت آمیز (مثال سوم)
to improve blood flow to the heart
تقویت کردن جریان خون در قلب
She has Russian blood in her veins.
او خون روسی در رگ هایش دارد. (حداقل یک رگ روسی دارد)
I can't stand horror movies like that. Who wants to look at blood and guts for two and half hours?
من نمیتوانیم فیلم های ترسناک مانند آن را تحمل کنم. چه کسی می خواهد دو ساعت نیم تصاویر خشونت آمیز ببیند؟
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) blood is thicker than water خانواده یا هم خون ارجعیت دارد - blood is up کسی که عصبانی و آماده دعوا یا مرافعه است - (have) somebody’s blood on your hands مقصر مرگ کسی بودن، دلیل مردن کسی بودن - by blood از نظر خونی فامیل بودن - draw blood الف: خون گرفتن از کسی به عنوان یک کار پزشکی ب: باعث خونریزی کسی شدن - flesh and blood الف: یک فرد، انسان ب: یک شخص نزدیک و فامیل (مثال اول) - in cold blood با خونسردی (مثال دوم) - make someone's blood boil خون کسی را به جوش آوردن، کسی را خیلی عصبانی کردن - make someone's blood curdle یا make someone's blood run cold کسی را خیلی ترساندن
How could he do something so cruel to his own flesh and blood?
چطور او توانست کاری تا این حد ظالمانه با گوشت و خون خود بکند؟
to kill somebody in cold blood
با خونسردی کسی را کشتن
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) out for blood خیلی عصبانی بودن و برای کشتن اقدام کردن - spill/shed blood مردم را وحشیانه کشتن - sweat blood خیلی به چیزی اهمیت دادن و سخت برای آن کار کردن (مثال اول) - taste blood خوشحال بودن بعد از شکست دادن کسی
If I had to sweat blood it would be done.
من اگر به این کار اهمیت میدادم، انجام میشد.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: