koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با one

one

عدد، اسم، صفت اشاره

US /ˈwʌn/

ones

(عدد، صفت اشاره) 1 – یک

She'll be one year old tomorrow.

او فردا یکساله خواهد شد.

There's only one thing we can do.

تنها یک کار است که می توانیم انجام دهیم.

I'll be there at one.

من ساعت یک آنجا خواهم بود.

One day you'll understand.

روزی (یک روز) خواهی فهمید. (معلوم نیست چه روزی)

(عدد، صفت اشاره – ادامه بررسی معنی واژه) as one الف: همزمان، همه با هم ب: موافق، هم نظر - be at one with somebody/something الف: خیلی خونسرد و ریلکس بودن یا آرام بودن در یک موقعیت یا محیط

The whole team stood up as one.

همه همزمان بلند شدند.

We are as one on this matter.

ما در خصوص این موضوع هم نظر هستیم.

I feel at one with nature.

من احساس می کم با طبیعت یکی هستم. (خیلی در طبیعت ریلکس هستم)

(عدد، صفت اشاره – ادامه بررسی معنی واژه) for one به عنوان یک مثال، به نوبه خود - (all) in one هم، همزمان

I, for one, would prefer to postpone the meeting.

من، به نوبه خودم، ترجیح می دهم جلسه به تعویق بیافتد.

You have so many logical mistakes in the code. Carelessly use of (dot) for one.

شما اشتباهات منطقی زیادی در این کد دارید. برای مثال، استفاده سهل انگارانه از نقطه (.).

She’s a mother and company director in one.

او همزمان یک مادر و مدیر شرکت است.

one

ضمیر

(ضمیر) یک مرد یا چیز – هر کس، مردم در حالت کلی

Which one would you like?

کدام یک را دوست دارید؟

Sarah is the one with dark brown hair.

سارا آن دختر با موهای قهوه ای تیره است.

One ought to make the effort to vote.

هر کس باید تلاش کند تا رای دهد.

It’s one of the most popular songs.

این یکی از محبوب ترین آهنگ ها است. (one of یکی از)

There was no food for the little ones.

برای بچه ها غذایی وجود نداشت.

(ضمیر – ادامه بررسی معنی واژه) one after another یکی پس از دیگری - one and all همگی - one by one یک به یک

The bills keep coming in, one after another.

قبض ها یکی پس از دیگری می آیند.

Merry Christmas to one and all.

کریسمس مبارک همه.

The children came into the room one by one.

بچه ها یک به یک وارد اتاق شدند.

(ضمیر – ادامه بررسی معنی واژه) one in a million کمیاب، غیر معمول، خیلی خاص

This is a one in a million opportunity for us.

این یک فرصت کمیابی برای ما است.

one

صفت

(صفت) یک - تنها

That was one great party.

آن یک میهمانی خیلی خوب است.

He'll come back one day.

او یک روز بر می گردد.

He’s the one person you can trust.

او تنها کسی است که می توانی اعتماد کنی.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها