koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با half

half

اسم

US /ˈhæf/

halves /ˈhævz/, در بریتیش /ˈhɑːvz/

(اسم) نصفه، نیمه - first/second half نیمه اول/دوم یک مسابقه - half past نیم ساعت گذشته (برای بیان ساعت - مثال دوم) - go halves هزینه چیزی را با کسی تقسیم کردن (مثال سوم) - half and half نصف نصف، نصف از این و نصف از آن - half as much again 50 درصد بیشتر از مقدار موجود

Two halves make a whole.

دو تا نیمه، یک کل می سازند.

I'll meet you at half past ten.

من شما را در ساعت ده و سی دقیقه میبینم.

They decided to go halves on the expenses.

آن ها تصمیم گرفتند که هزینه ها را بین خود تقسیم کنند.

half

ضمیر

(ضمیر) نصف چیزی - half the battle بخش مهم یا ضروری چیزی یا کاری (مثال دوم)

Thirty students took the exam; half passed.

سی دانش آموز امتحان دادند، نصف آن ها قبول شدند.

When you're opening a new shop, good advertising is half the battle.

وقتی دارید یک فروشگاه جدید افتتاح میکنید، تبلیغات خوب بخش ضروری کار شما است.

half

صفت

(صفت) نصف یا نزدیک به نصف

a half mile away

نیم مایل دورتر

a half circle

یک نیم دایره

half

قید

(قید) تا نیمه، نیمی – نسبتا، تا حدی - not half bad خوب

She is half Italian.

او نیمی ایتالیایی است. (پدر یا مادرش ایتالیایی است)

The hall was half empty.

سالن تا نیمه پر بود.

I was still half asleep.

من هنوز تا حدی خواب آلود بودم.

I half expected them to follow us.

من تا حدی انتظار داشتم آن ها ما را تعقیب کنند.

It really isn't half bad, is it?

این آنقدر ها هم بد نیست، هست؟

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها