عضویت عضویت در سایت

تماس تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با second

second

صفت

US /ˈsɛkənd/

(صفت) دو، دوم، دومین – دیگر(مثال چهارم) – بعد از نوازنده اصلی یک آلت، نواختن، نفر دوم بودن

second gear

دنده دو (مربوط به وسیله نقلیه)

the second car on the left

خودروی دوم در سمت چپ

second choice

انتخاب دوم

I need a second car.

من یک خودروی دیگر نیاز دارم.

(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) every second هر دو - second only to تنها یک واحد ممکن از چیزی پایین تر بودن یا کمتر اهمیت داشتن

Iraq's oil reserves are second only to Saudi Arabia's.

ذخایر نفتی عراق بعد از عربستان قرار دارد.

second

قید

(قید) دوم، دوما

Tea is the most popular drink, while coffee ranks second.

چای محبوب ترین نوشیدنی است در حالی که قهوه در جایگاه دوم قرار دارد.

She did it first because she wanted to, and second because I asked her to.

او آن کار را انجام داد، اول بخاطر اینکه دوست داشت و دوم اینکه من از او خواستم.

second

اسم

seconds

(اسم) دوم (مثال اول) – seconds دور دوم غذا که بلافاصله بعد از اولی خورده شود – ثانیه (مثال دوم) – در یک مدت خیلی کم، چند لحظه (مثال سوم)

Her birthday is on the second of May.

تولد او دوم می است.

Hold your breath for six seconds.

نفس خود را برای شش ثانیه نگه دار.

I’ll be back in a second.

من چند لحظه دیگر بر می گردم.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) جنس دسته دوم (مثال اول) – دنده دوم یک وسیله نقلیه (مثال دوم) – کسی که یک نفر در یک مبارزه ماننده بوکس یا دوئل کمک می کند - just a minute/second/moment اینکه از کسی بخواهید کمی صبر کند یا اجازه دهد - just this second الف: چند لحظه قبل ب: در این لحظه - wait a minute/moment/second الف: اینکه از کسی بخواهید که کمی صبر کند ب: وقتی می گویید که متوجه چیزی شده باشد (مثال آخر)

This culprit is second.

این فرش دسته دوم است.

put the car in second

ماشین را در دنده دوم قرار بده.

Wait a second—this isn't the right key.

اوه – این کلید درست نیست.

second

فعل

seconds; seconded; seconding

(فعل) second a motion/proposal/amendment etc با پیشنهاد کس دیگری در یک جلسه موافقت کردن – جابجا شدن – seconder (اسم) نفر ثانویه

The proposal was seconded by Senator Paddy Burke.

سناتور پادی بروک با طرح موافقت کرد.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها