برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با meet + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با meet
(فعل) ملاقات کردن، دیدار کردن – آشنا شدن برای اولین بار (مثال دوم) – رسیدن، متصل شدن، لمس کردن
We agreed to meet on Sunday at seven.
ما توافق کردیم یکشنبه ساعت 7 با یکدیگر ملاقات کنیم.
او اولین بار با زنش سر کار آشنا شد.
the point where the river meets the sea
نقطه ای که این رودخانه به دریا می رسد
دست او به دست آن دختر خورد.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) روبروی هم قرار گرفتن در یک مسابقه یا مناظره و غیره – تحقق بخشیدن (مثال دوم) - meet somebody halfway توافق کردن با کسی با دادن بخشی از چیزی که کی خواهند یا انجام بخشی از کاری آن ها انتظار دارند
این تیم ها در فینال روبروی هم قرار می گیرند.
آن ها به همه درخواست های ما تحقق بخشیدند.
If he was prepared to apologize, the least she could do was meet him halfway and accept some of the blame.
اگر او آماده شده بود که عذرخواهی کند، باید حداقل پا پیش می گذاشت و بخشی از تقصیر را گردن می گرفت.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) meet up with (someone) برای انجام کاری یکدیگر را ملاقات کردن (مثال اول) - meet with (someone) ملاقات کردن - meet with (something) تجربه کردن، داشتن (مثال آخر)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: