koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با meet

meet

فعل

US /ˈmiːt/

meets; met /ˈmɛt/ ; meeting

(فعل) ملاقات کردن، دیدار کردن – آشنا شدن برای اولین بار (مثال دوم) – رسیدن، متصل شدن، لمس کردن

We agreed to meet on Sunday at seven.

ما توافق کردیم یکشنبه ساعت 7 با یکدیگر ملاقات کنیم.

He met his wife at work.

او اولین بار با زنش سر کار آشنا شد.

the point where the river meets the sea

نقطه ای که این رودخانه به دریا می رسد

His hand met hers.

دست او به دست آن دختر خورد.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) روبروی هم قرار گرفتن در یک مسابقه یا مناظره و غیره – تحقق بخشیدن (مثال دوم) - meet somebody halfway توافق کردن با کسی با دادن بخشی از چیزی که کی خواهند یا انجام بخشی از کاری آن ها انتظار دارند

The teams meet in the finals.

این تیم ها در فینال روبروی هم قرار می گیرند.

They met all our demands.

آن ها به همه درخواست های ما تحقق بخشیدند.

If he was prepared to apologize, the least she could do was meet him halfway and accept some of the blame.

اگر او آماده شده بود که عذرخواهی کند، باید حداقل پا پیش می گذاشت و بخشی از تقصیر را گردن می گرفت.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) meet up with (someone) برای انجام کاری یکدیگر را ملاقات کردن (مثال اول) - meet with (someone) ملاقات کردن - meet with (something) تجربه کردن، داشتن (مثال آخر)

Why don’t I meet up with you after lunch?

چرا من بعد از ناهار تو را ملاقات نکنم؟ (پیشنهاد داد که بعد از ناهار دور هم بنشینند)

Can you meet with us today?

آیا می توانی امروز ما را ملاقات کنی؟

We met with many adventures on our trip.

ما ماجراجویی های زیادی در سفر خود تجربه کردیم.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها