معنی cake به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(اسم) کیک (مثال اول) – هر چیزی که کوچک و صاف باشد و از تجمع مواد نرم تشکیل شده باشد (قالب اینچنینی – مثال دوم) – هر چیزی که شبیه به شکل ظاهری کیک پخته میشود یا سرو میشود – کاری که آسان است (مثال سوم) - a slice of the cake بخشی یا سهمی از چیزی
a chocolate cake
یک کیک شکلاتی
a cake of soap
یک قالب صابون
Taking photos should be a piece of cake with the new camera I’ve got.
عکاسی کردن با این دوربین جدیدی که گرفته ام باید خیلی آسان باشد.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) have your cake and eat it too یا have your cake and eat it هر دو چیز را داشتن، هم خدا را داشتن و هم خرما را (مثال اول) - icing on the cake چیز خوبی که یک موقعیت خوب را بهتر میکند - take the cake برای توصیف چیزی که نسبت به بقیه خیلی عجیب تر یا احمقانه تر و غیره است (مثال دوم)
He can't be married to one woman and has a close relationship with another woman at the same time. That's having his cake and eating it.
او نمی تواند با یک زن ازدواج کند و همزمان با یک زن دیگر رابطه داشته باشد. این یعنی هم خدا را داشتن و هم خرما را.
All of the performances were bad, but hers took the cake.
همه اجرا ها بد بودند ولی اجرای او بدترین بود.
cake
فعل
cakes; caked; caking
(فعل) پوشاندن چیزی یا کسی با چیزی غلیظ که بعدا خشک شود