معنی basic به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(صفت) پایه ای، بنیادی (دو مثال اول) – ابتدایی (مثال سوم) – basic salary/pay/pension etc پولی که بدون احتساب مزایا یا کسری ها حساب میشود، حقوق پایه (مثال آخر)
مهارت پایه ای زندگی
The basic difference between the two CPU is their generation.
تفاوت اساسی بین این دو سی پی یو، نسل ساخت آن ها است.
My knowledge of French is pretty basic.
دانش من از زبان فرانسوی خیلی ابتدایی است.
the basic salary
حقوق پایه
basic
اسم
basics
(اسم) basics دانش ابتدایی یا پایه ای در خصوص چیزی (مثال اول) - basic training آموزش مقدماتی - get/go back to (the) basics به آسان ترین راه انجام کاری یا ایده ای برگشتن، اصول اولیه (مثال دوم)