koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

بخش های مختلف وب سایت کوبدار
قسمت های مختلف وب سایت آموزشی کوبدار
صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت جستجو در سایت کوبدار
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با crack

crack

فعل

US /ˈkræk/

cracks; cracked; cracking

(فعل) ترک خوردن، ترک ایجاد کردن، شکافتن، شکافته شدن به این صورت که خطوطی از شکستگی یا پارگی در آن ایجاد شود ولی قطعه قطعه نشود (دو مثال اول) – با ضربه زدن یا فشار دادن چیزی را به صورت ناگهانی شکستن (مثال سوم) – از نظر ذهنی و روحی خسته یا ضعیف شدن (مثال آخر)

She cracked her collarbone in a skiing accident.

او در یک حادثه هنگام اسکی سواری، استخوان ترقوه خود را دچار ترک خوردگی کرد.

Don’t put boiling water in the glass or it will crack.

آب جوش را درون لیوان نریز، ترک خواهد خورد.

A stone hit the window and cracked the glass.

سنگی به پنجره برخورد کرد و شیشه را شکست.

She cracked under the pressure/stress of the job.

او زیر فشار/استرس این کار خسته شد.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) در نتیجه مشکلات شکست خوردن (مثال اول) – کرک کردن یا باز کردن قفل یک برنامه یا دسترسی ایجاد کردن به کامپیوتر کسی بدون اجازه – فهمیدن یا پی بردن به جواب یا راه حل چیزی یا حل کردن یک معما یا یک مشکل (solve - مثال دوم) – از چیزی تولید صدا کردن (مثال سوم)

Their relationship began to crack after their child died.

رابطه آن ها بعد مرگ فرزندشان شروع به شکست کرد.

The police finally cracked the case and arrested the murderer.

پلیس سرانجام پرونده را حل کرد و قاتل را دستگیر کرد.

Sara rubbed her hands together and cracked her knuckles.

سارا دست هایش را به هم مالید و بند انگشت هایش را شکست. (صدایی که از فشار آوردن به بند انگشتان ایجاد میشود)

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) (در مورد صدای کسی) تغییر کردن به دلیل ناراحتی – جک گفتن (مثال دوم) - crack the whip از قدرت خود استفاده کردن و سرعت کاری را بیشتر کردن - get cracking برای کاری عجله کردن (مثال سوم)

His voice cracked with emotion as he told them what happened.

وقتی داشت به آن ها میگفت که چه اتفاقی افتاده است، صدایش از ناراحتی تغییر کرد.

to crack jokes

جک گفتن

Let's get cracking—I don't want to spend all day cleaning out the garage.

بیایید سریع تر کار کنیم. من نمیخواهم همه روز را به تمیز کردن گاراژ سپری کنم.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) crack down اقدام قاطعی برای توقف چیزی بکار بستن (مثال اول) - crack on کاری را با قدرت شروع کردن یا از سر گرفتن - crack up الف: از نظر ذهنی مریض شدن ب: ناگهان زیر خنده زدن یا باعث خندیدن کسی شدن (مثال دوم) ج: خودرویی را با تصادف دچار آسیب کردن (مثال سوم)

The police are cracking down hard on violent crime.

پلیس برای توقف جرایم خشونت آمیز دارد قاطعانه عمل میکند.

I took one look at his and cracked up.

من یک نگاه به او انداختم و زیر خنده زدم.

I cracked up the car.

من ماشین را داغان کردم.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) something is not all/everything it’s cracked up to be اینکه بگویید چیزی آنطور که مردم میگویند خوب نیست - crack wise چیز هوشمندانه و کنایه آمیز گفتن - crack into حرفه ای را شروع کردن

crack

اسم

cracks

(اسم) ترک، شکاف (مثال اول) - (just) a crack به اندازه کمی، به فاصله کمی – صدای ناگهانی، ترق (مثال دوم) – تلاش، امتحان (مثال سوم)

There were cracks in the ice.

یخ ترک برداشته بود.

We heard a loud crack as the tree broke.

وقتی درخت شکست، صدای ترق بلندی شنیدیم.

Why don’t you have a crack?

چرا امتحان نمیکنی؟

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) کرک (نوعی ماده مخدر) – هک یا نفوذ به یک کامپیوتر یا نرم افزار – یک جک کنایه آمیز - at the crack of dawn صبح زود - fall/slip through the cracks از قلم افتادن، نادیده گرفته شدن

crack

صفت

(صفت) خیلی خوب، ماهر

crack troops

نیروهای زبده

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها