koobdar.ir

مجله اینترنتی کوبدار

صفحه اصلی
عناوین
sdds
جستجو در سایت
صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله اینترنتی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir
مجموعه ها و بسته های آموزشی ارائه شده در وب سایت کوبدار

معنی arrest به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار

مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:

1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی

arrest

فعل

US /əˈrɛst/

arrests; arrested; arresting

(فعل) بازداشت کردن یا دستگیر کردن کسی (مثال اول) – متوقف کردن یک روند یا یک حرکت (مثال دوم) – جلب کردن توجه کسی یا چیزی (مثال سوم)

Police arrested two suspects.

پلیس دو مظنون را دستگیر کرد.

The treatment can't arrest the disease's progress.

این روش درمان نمی تواند رشد بیماری را متوقف کند.

A photo of a beautiful princess arrested my attention.

تصویری از یک شاهدخت زیبا توجه مرا جلب کرد.

arrest

اسم

arrests

(اسم) دستگیری یک متهم یا مظنون (مثال اول) – ایست فعالیت قسمتی از بدن (مثال دوم و سوم) - be under house arrest در حبس خانگی بودن

Stop where you are! You are under arrest!

سر جایی که هستی بایست ! تو بازداشت هستی!

cardiac arrest

ایست قلبی

respiratory arrest

ایست تنفسی