برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با air + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با air
(اسم) هوا، جو (دو مثال اول) – روش مسافرت هوایی (مثال سوم) – ویژگی که کسی یا چیزی دارد (دو مثال آخر)
fresh air
هوای تازه
زمین، آب و هوا
travel by air
مسافرت هوایی
She glared at me with an air of accusation.
او با حالتی از اتهام به من خیره شد.
The room had an air of luxury.
اتاق یک سر و شکل لاکچری داشت. (ویژگی ها یا وسایل داخل اتاق باعث شده بود که کل اتاق لاکچری به نظر برسد)
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) آهنگ یا یک نوا – تهویه هوا (air-conditioning) - clear the air رسیدن به توافق یا یک درک مشترک درباره یک مشکل یا احساس و غیره با حرف زدن (مثال اول) - floating on air یا walking on air خیلی خوشحال بودن - give yourself airs یا put on airs خود را برتر از بقیه نشان دادن (مثال دوم) - hang in the air ناقص بودن یا نامطمئن بودن - in the air الف: مشهود بودن ب: درباره چیزی که در حال وقوع است یا نزدیک است که رخ دهد (مثال سوم)
I think it's about time you called her to clear the air.
به نظر من وقت آن رسیده است که تو مشکلات خود را با او حل کنی.
The nice thing about him is that, in spite of being so rich, he doesn’t put on any airs.
چیز خوبی که در خصوص او وجود دارد این است که علی رقم اینکه ثروتمند است ولی خود نمایی نمی کند.
Spring is in the air.
بهار شده است. (بهار نزدیک است.)
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) nose in the air خود را از بقیه برتر دانستن - off the air (در مورد یک برنامه تلویزیونی) پخش نشدن (مثال اول) - on the air (در مورد یک برنامه تلویزیونی) پخش شدن (مثال دوم) - up in the air (رو هوا بودن) حل نشده، نامطمئن (مثال سوم) – airless (اسم) بدون هوا
air
فعل
airs; aired; airing
(فعل) با هدف خشک کردن یا تمیز کردن یا خنک کردن چیزی آن را در جایی و مقابل هوا قرار دادن (مثال اول) – باعث ایجاد جریان هوا در جایی شدن (مثال دوم) – گفتن، به همه گفتن، چیزی را عمومی کردن (مثال سوم) – پخش کردن یک برنامه در رادیو یا تلویزیون - air your dirty laundry مطلب خجالت آوری را در یک جای عمومی مانند دادگاه گفتن
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: