koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با slow

slow

صفت

US /ˈsloʊ/

slower; slowest

(صفت) آهسته، کند، کم سرعت – کم رونق (مثال چهارم) – عقب بودن ساعت (مثال آخر)

a slow, old horse

یک اسبِ پیرِ کند

a slow learner

یک شاگرد کند (سرعت یادگیری او کم است)

a slow computer

یک کامپیوتر کم سرعت (با سرعت پردازش کم)

Business is always slow during summer vacation.

کسب و کارها همیشه در طول تعطیلات تابستان، کم رونق هستند.

The clock is about ten minutes slow.

این ساعت حدود 10 دقیقه عقب است.

(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) تصویر آهسته فیلم (مثال اول) - a slow start شروع نه چندان خوب ولی عاقبت موفقیت آمیز - do a slow burn کم کم خیلی عصبانی شدن (مثال دوم) - slow off the mark کند اقدام کردن یا کند فهمیدن چیزی (مثال آخر)

super slow film

فیلم بسیار آهسته

I did a slow burn while I was getting my money back.

وقتی داشتم پولم را پس می گرفتم کم کم داشتم از کوره در می رفتم.

The government was slow off the mark in responding to the crisis.

دولت نسبت به آن بحران، کند واکنش نشان داد. (سریع اقدام نکرد)

slow

قید

slower; slowest

(قید) به صورت آهسته یا کند

a slow-moving river

یک رودخانه کم سرعت

a little slower

کم آهسته تر

slow

فعل

slows; slowed; slowing

(فعل) با سرعت کم حرکت کردن، کم کردن سرعت

The train slowed to a halt.

قطار سرعت را به نصف کاهش داد.

The bus slowed down a little as it approached the turn.

با نزدیک شدن به پیچ، اتوبوس کمی سرعت خود را کم کرد.

John slowed up as he approached the traffic lights.

جان وقتی به چراغ راهنما نزدیک شد، سرعت را کم کرد.

Don't ask for opinions from the participants - it slows up the process.

نظر شرکا را نپرس – روند را کند می کند.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) کم رونق شدن - slow down همچنین به معنی از فعالیت خود کاستن یا حرف زدن را قطع کردن

a slowing economy

یک اقتصاد از رونق افتاده

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها