معنی clock به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(اسم) ساعت - to eat up the clock یا run out the clock وقت تلف کردن در ورزش - around the clock تمام طول شبانه روز - beat the clock قبل از موعد مقرر کاری را انجام دادن - put/turn back the clock به شرایط قبل بازگشتن
The clock has stopped.
ساعت توقف کرده است.
clock
فعل
clocks; clocked; clocking
(فعل) رکورد ثبت کردن، به پایان رساندن طی زمان – زدن کسی