koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

بخش های مختلف وب سایت کوبدار
قسمت های مختلف وب سایت آموزشی کوبدار
صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت جستجو در سایت کوبدار
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با heel

heel

اسم

US /ˈhiːl/

heels

(اسم) پاشنه پا، پاشنه جوراب یا کفش – آدم رذل

Fear of spiders was his Achilles heel.

ترس از عنکبوت، پاشنه آشیل او بود.

A stone was digging into my heel.

یک سنگ داشت وارد پاشنه پا من می شد.

shoes with a low/high heel

کفش هایی با پاشنه کوتاه / بلند

I felt like a heel when I couldn't stop to help.

وقتی نتوانستم برای کمک کردن بایستم احساس کردم یک آدم رذل هستم.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) bring/call sth/sb to heel مجبور کردن کسی یا حیوانی به اطاعت - come to heel به اطاعت تن دادن - come/follow hard/hot on the heels of sth خیلی زود بعد از چیزی رخ دادن (مثال اول) - hard/hot/close on sb's heels از نزدیک کسی را دنبال کردن - take to your heels به سرعت فرار کردن (مثال دوم) - under the heel of sth/sb کاملا تحت کنترل کسی یا چیزی بودن

Further successes came hot on the heels of his first best-selling novel.

موفقیت ها بعدی او خیلی زود بعد از رمان پر فروش او به وقوع پیوست.

They took to their heels when they saw the enemy troops.

آن ها وقتی نیروهای دشمن را دیدند به سرعت فرار کردند.

heel

فعل

heels; heeled; heeling

(فعل) به سگ دستور نزدیک شدن دادن (مثال اول) – (در مورد کشتی یا قایق) یوری شدن، کج شدن به یک سمت (مثال دوم)

Heel! Good dog.

بیا اینجا! سگ خوب.

The boat was heeling over in the wind.

قایق در هنگام وزش باد کج شد.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها