برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با bet
ترجمه و جمله با bet
(فعل) شرط بستن (دو مثال اول) - bet the farm/ranch تمام دار و ندار خود را ریسک کردن (مثال چهارم) - you (can) bet your life/your bottom dollar اینکه بگویید که در خصوص چیزی بسیار مطمئن هستید (مثال آخر)
I bet her (that) the Democrats would not win.
من با او شرط می بندم که دموکرات ها پیروز نخواهند شد.
She bet $10 on the game.
او ده دلار روی این مسابقه شرط بندی کرد.
I bet you that no one knows what's going on.
من با تو شرط میبندم که هیچ کس نمیداند چه خبر است.
Don't bet the farm on these stocks.
تمام دار و ندار خود را روی این سهام ها ریسک نکن.
You can bet your bottom dollar that he'll be late.
مطمئنم که او دیر خواهد کرد.
bet
اسم
bets
(اسم) شرط (دو مثال اول) - my bet انتظار من این است، من این احتمال را میدهم که (مثال سوم) - a good/safe/sure bet احتمال خوب - best/surest/safest bet بهترین انتخاب - all bets are off اینکه بگویید که هیچ چیزی مشخص نیست - hedge your bets حاشیه امنی برای آینده قرار دادن یا انجام دادن کارهایی که در صورت شکست در آینده از یک ضرر بزرگ جلوگیری کند (مثال آخر)
I was tempted to place a large bet.
وسوسه شدم شرط بزرگی بگذارم.
What's your bet?
چقدر شرط میبندی؟
My bet is that he'll destroy everything we work for.
من این احتمال را میدهم که او همه آن چیزی که برایش کار کردیم را نابود خواهد کرد.
He’s invested his money in two quite different businesses, so he’s hedging his bets.
او پول خود را در دو کار کاملا متفاوت سرمایه گذاری کرده است، بنابراین او حاشیه امنی برای خود درست کرده است.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: