برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با subject + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با subject
(اسم) چیزی یا کسی که درباره آن بحث یا گفتگو می شود (عنوان، موضوع و غیره – مثال اول) - get onto/on a subject شروع به حرف زدن درباره چیزی کردن، سر بحثی را باز کردن (مثال دوم) - get somebody off a subject یا change the subject بحث را عوض کردن - drop a subject بحث درباره چیزی را متوقف کردن (مثال سوم)
an excellent book on the subject of making money
یک کتاب خیلی خوب با موضوع پول درآوردن
How did we get onto the subject of marriage?
چی شد که ما بحث ازدواج را پیش کشیدیم؟
I don't want to talk about it anymore - let's drop the subject.
من بیش از این نمی خواهم در اینباره حرف بزنم، بیا دیگر درباره این حرف نزنیم.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) درس یا موضوع مورد مطالعه یا تحقیق (مثال اول) – کسی یا چیزی که در یک عکس یا تصویر به نمایش درآمده است (مثال دوم) – نمونه یا کسی یا چیزی که مورد آزمایش یا مطالعه قرار می گیرد – (گرامر) فاعل (مثال سوم) – شهروند یک حکومت پادشاهی، رعیت
(صفت) be subject to a rule/law/penalty/tax etc موظف به پرداخت پول بودن یا موظف به تبعیت از یک قانون و غیره بودن (مثال اول) - be subject to something الف: احتمالا تحت تاثیر چیزی بودن یا از چیزی تاثیر پذیرفتن (مثال دوم) ب: بستگی به چیزی دارد (مثال سوم) – تحت کنترل یک حاکم یا کشور یا دولت دیگر (مثال چهارم)
Violators are subject to a $200 fine.
متخلفین موظف به پرداخت 200 دلار جریمه هستند.
قیمت ها ممکن است دستخوش تغییر شوند.
The article is ready to publish, subject to your approval.
این مقاله آماده انتشار است و به اجازه شما بستگی دارد.
There may be a change of mind or a regime change on behalf of the subject country.
ممکن است بجایی اینکه کشور تحت کنترل کشور دیگر قرار گیرد، تغییر نگرش رخ دهد یا رژیم تغییر کند.
(فعل) subject to الف: تحمیل کردن درد یا سختی و غیره به کسی یا چیزی، برخورد بد با کسی (سه مثال اول) – کسی یا چیزی را تحت کنترل خود درآوردن
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: