برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با bomb
ترجمه و جمله با bomb
(اسم) بمب (مثال اول) - the bomb الف: بمب هسته ای (مثال دوم) ب: چیزی که خیلی خوب است مثل یک آلبوم موسیقی خیلی خوب - a bomb شکست مطلق (مثال سوم)
Was there any warning before the bomb blew up?
اصلا هشداری قبل از انفجار آن بمب وجود داشت؟
countries that have the bomb
کشورهایی که بمب هسته ای دارند
بازی آخر آن ها یک شکست مفتضحانه بود.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) bomb site محل انفجار بمب - bomb threat تهدید به بمب گذاری - bomb squad چک و خنثی – پاس بلند در فوتبال آمریکایی – شوت بلند در بسکتبال (مثال اول) – یک طی مسیر طولانی در بیس بال (مثال دوم) - drop a bomb یا drop the bomb گفتن چیزی یا انجام کاری که شوکه کننده یا غیر منتظره است
bomb
فعل
bombs; bombed; bombing
(فعل) بمب ریختن روی محلی، بمباران کردن (مثال اول) – کاملا شکست خوردن (مثال دوم) – رد شدن در یک آزمون – به سرعت عبور کردن یا جابجا شدن (مثال سوم)
The city was heavily bombed during the WWI.
شهر در طول جنگ جهانی اول به شدت بمباران شد.
آخرین فیلم او خیلی ناموفق بود.
A car was bombing down the street.
یک خودرو داشت به سرعت به سمت پایین خیابان حرکت میکرد.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) توپ را محکم زدن - be bombed out تخریب شدن خانه یا ساختمانی با بمب – bombing (اسم) بمباران کردن (مثال اول)
repeated bombings
بمباران های مکرر
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: