برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با price + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با price
(اسم) قیمت، بها – هزینه (مثال دوم) - put a price on something روی چیزی قیمت گذاشتن (مثال سوم) - a price on someone's head برای سر کسی جایزه تعیین کردن
falling prices
قیمت های در حال سقوط
The country will pay a heavy price for the government’s failure.
این کشور هزینه (بها) سنگینی برای ناتوانی این دولت پرداخت خواهد کرد.
If you want to sell this sofa on the internet, you should put a price on it first.
اگر می خواهید این مبل را در اینترنت بفروشید ، باید ابتدا قیمت آن را بگذارید.
price
فعل
(فعل) قیمت گذاشتن روی چیزی
The watches are priced at $50.
این ساعت ها 50 دلار قیمت گذاشته شده اند.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: