عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با effect

effect

اسم

US /ɪˈfɛkt/

effects

(اسم) تاثیر – احساس یا حالتی که به وسیله چیزی ایجاد می شود (جلوه)

The defeat had a terrible effect on the team's spirits.

شکست تاثیر وحشتناکی روی روحیه تیم داشت.

It could have effects on other businesses as well.

این ممکن است تاثیراتی روی کسب و کار های دیگر هم بگذارد.

The color gives the effect of being warm.

این رنگ احساسی از گرم بودن به دست می دهد.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) for effect برای ایجاد یک احساس یا واکنش – افکت صوتی یا تصویری (مثال دوم) - takes effect یا comes into effect یا goes into effect اجرا می شود یا (در مورد یک دارو) عمل می کند

Before making the announcement, he paused for dramatic effect.

قبل از ایراد اعلامیه، او برای ایجاد احساس عاطفی، مکس کرد.

sound effects

افکت های صوتی

The law went/came into effect today.

آن قانون امروز اجرا شد.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) in effect در عمل، در حقیقت (مثال اول) - be in effect (در مورد یک قانون یا سیستم) در حال اجرا یا استفاده - to that effect یک چیزی در همین مایه ها (مثال دوم) - effects مِلک یا دارایی (مثال سوم)

In effect we're earning less than last year because of inflation.

در عمل، به دلیل تورم، ما از سال گذشته درآمد کمتری داریم.

He told me to get out—or words to that effect.

او به من گفت برو بیرون، یا یک چیزی به همین مضمون.

all personal effects

همه دارایی های شخصی

effect

فعل

effects; effected; effecting

(فعل) ایجاد کردن، باعث چیزی شدن

The new president effected many changes in the country's policies.

رئیس جمهور جدید تغییرات زیادی را در سیاست های کشور ایجاد کرد.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها