koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با let

let

فعل

US /ˈlɛt/

lets; let; letting

(فعل) اجازه دادن – برای درخواست کردن مودبانه به کار می رود

He decided to let his hair grow long.

او تصمیم گرفت اجازه دهد موی هایش بلند شوند.

Let her do that for you.

به او اجازه دهید تا آن کار را برای شما انجام دهد.

Please let us know what you decide.

لطفاً آنچه را که تصمیم گرفتید به ما بگویید. (let us know درخواست کردن مودبانه)

Let's suppose that she's right. What should we do next?

بیایید (حالا، اجازه دهید) فرض کنیم او درست می گوید. بعد از این باید چه کار کنیم؟ (Let's = Let us)

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) let (someone) down ناامید کردن کسی از کمک یا حمایت (مثال اول) - let someone down easy/gently خبر بدی را با درایت و نرمی به کسی دادن - let sth down بلند کردن یا دراز کردن اندازه لباس (مثال آخر)

I'm afraid he let us down badly.

من می ترسم او بدجور ما را ناامید کند.

I had to fire him, but I was trying to think of a way to let him down gently.

من مجبور بودم او را اخراج کنم ولی سعی داشتم تا راهی را پیدا کنم که این خبر را به نرمی به او برسانم.

This skirt needs letting down.

این دامن باید بلند شود.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) let on الف: اجازه دادن به کسی تا سوار هواپیما یا اتوبوس و غیره شود ب: اعتراف کردن یا گفتن

The bus stopped to let on a few more passengers.

اتوبوس توقف کرد تا چند مسافر دیگر سوار کند.

If he did know the truth, he didn’t let on.

اگر حقیقت را نمی دانست، اعتراف نمی کرد (نمی گفت).

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) let out الف: خارج کردن، رها کردن ب: پایان یافتن یک کلاس یا سال تحصیلی یا یک نمایش و رفتن افراد

Let the clutch out slowly.

به آرامی کلاچ ماشین را رها کن.

Everyone let out a huge sigh of relief.

همگی آه بزرگی از سر رهایی کشیدند. (خارج کردند)

My history class lets out at د:15.

کلاس تاریخ من ساعت 4.15 تمام می شود.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) let up متوقف شدن یا کند شدن، کند کار کردن

The pain finally let up.

این درد در نهایت متوقف می شود.

We mustn't let up now.

ما الان نباید کند کار کنیم.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها