برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با deep
ترجمه و جمله با deep
(صفت) عمیق (سه مثال اول) - in deep water در شرایط سخت، در مشکل - throw in (at) the deep end یا jump in (at) the deep end شروع کردن یک فعالیت دشوار و جدید که آمادگی لازم را برای آن ندارید - to go off the deep end دیوانه شدن، رفتار دیوانه وار بروز دادن (مثال چهارم)
The water looks quite deep there.
آب در اینجا کاملا عمیق به نظر می رسد.
She stood knee-deep in the water.
او تا عمق زانو داخل آب ایستاد. (deep به همراه پیشوند (-) یعنی به اندازه مشخص عمیق. مثلا waist-deep یعنی تا کمر)
He gave a deep sigh.
او آه عمیقی کشید.
After her husband died, she started going off the deep end.
بعد از مرگ همسرش، او روبه دیوانگی نهاد.
deep
قید
deeper; deepest
(قید) دوردست، دور، با فاصله – عمیق، عیقا، به عمق، در اعماق
The plane landed deep behind enemy lines.
هواپیما با فاصله از پشت خطوط دشمن فرود آمد.
deep in the forest
در اعماق جنگل
The miners were trapped deep underground.
کارگران معدن در اعماق زیر زمین گرفتار شده بودند.
(قید – ادامه بررسی معنی واژه) deep down در اعماق وجود احساس کردن اگرچه ممکن است بر زبان نیاورید - run/go deep احساسی که قوی و جدی است و برای مدت طولانی باقی می ماند (در وجود کسی رخنه کردن یا نهادینه شدن – مثال دوم) - dig deep (into something) یعنی با دقت بیشتری جستجو کردن
Deep down, I know you love me really.
ته دلم، می دانم که واقعاً به من علاقه داری.
This suspicion runs very deep among some government members.
این سوء زن میان اعضای دولت رخنه کرده است (در وجودشان نهادینه شده است).
We're asking you to dig deep for the earthquake victims.
ما از شما می خواهیم با دقت بیشتری به دنبال قربانیان زلزله بگردید.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: