برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با shift + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با shift
(فعل) حرکت دادن یا باعث جابجایی چیزی یا کسی از یک جا یا یک موقعیت شغلی و غیره شدن – تغییر دادن نظر یا عقیده و غیره (سه مثال آخر)
They shifted him to a different department.
آن ها او را به یک بخش دیگر منتقل کردند.
باد به سمت شرق تغییر مسیر داد.
The press's attention shifted elsewhere, at least temporarily.
توجه مطبوعات، حداقل به صورت موقت، به جایی دیگر معطوف شد.
تغییر دادن دیدگاه جامعه
He refused to shift his ground.
او نپذیرفت که دیدگاهش را تغییر دهد. (اصطلاح to shift his ground)
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) رفتن یا باعث منتقل شدن چیزی از یک نفر یا یک چیز به دیگری شدن (مثال اول) – دنده عوض کردن در یک خودرو (مثال دوم) – خلاص شدن از چیزی - shift for yourself کاری را بدون کمک کسی انجام دادن (مثال سوم)
It was a clear attempt to shift the responsibility for the crime onto the victim.
آن، تلاش واضحی برای انداختن مسئولیت جرم بر گردن آن قربانی بود.
to shift into second gear
رفتن به دنده دوم
You're going to have to shift for yourself from now on.
او باید از این به بعد کارهای خودت را خودت انجام دهی.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) shifting sands تغییراتی که به مرور رخ می دهد (مثال اول) - move/shift the goalposts قواعد یا نیازمندی های چیزی را تغییر دادن به صورتی که رسیدن به مقصود را دشوار کند - shift yourself عجله کن - shift gears همچنین به معنی ناگهانی عوض کردن کاری که مشغول انجام آن بودید (مثال دوم)
shift
اسم
shifts
(اسم) تغییر در مکان یا مسیر یا موقعیت، انتقال – شیفت کاری (مثال سوم) - shift key کلید شیفت کیبورد – لباس ساده و نسبتا گشاد زنانه ای که از روی شانه ها تا بالای زانوها آویزان می شود
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: