koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با send

send

فعل

US /ˈsɛnd/

sends; sent /ˈsɛnt/ ; sending

(فعل) فرستادن – باعث ایجاد اخساس یا بروز رفتار خاصی شدن (مثال چهارم)

I like to send e-mail to my friends.

من دوست دارم به دوستانم ایمیل بزنم.

Send word to the others that we'll be late.

به بقیه بگو که ما دیر خواهیم کرد. (این حرف را به بقیه برسان که ...)

Ed couldn't make it so they sent me instead.

اد نمی توانست به موقع برسد پس آن ها بجای او مرا فرستادند.

Her lectures often send students to sleep.

سخنرانی های او اغلب باعث چرت دانش آموزان می شود.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) send away for درخواست دریافت چیزی را با ارسال نامه یا ایمیل و غیره کردن (مثال اول) - send down زندانی کردن، کسی را به زندان فرستادن - send for (someone) از کسی درخواست آمدن به جایی کردن (مثال دوم) - send for (something) از کسی خواستن تا چیزی را برای شما بفرستد یا بیاورد (مثال آخر)

I sent away for a free sample.

من برای دریافت یک نمونه رایگان درخواست دادم.

Once he was settled in America, he sent for his wife.

همینکه او در آمریکا اقامت پیدا کرد، از همسرش خواست که به آنجا بیاید.

He sent for help.

او درخواست کمک کرد.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) send in something/someone گروهی از افراد را به جایی فرستادن - send off someone کسی را مرخص کردن با بیرون کردن - send off something به کسی نامه یا چیزی فرستادن (مثال دوم) - send out الف: از کسی خواستن یا دستور دادن تا به جایی برود (مثال سوم) ب: نور، گرما، موج و غیره ساطع کردن ارسال کردن یا درست کردن (مثال چهارم) ج: چیزی را با پست یا ایمیل و غیره فرستادن

Troops were sent in to restore order.

نیروها فرستاده شدند تا نظم را برگردانند.

I sent off the package yesterday.

من آن بسته را دیروز فرستادم.

I didn't feel like cooking that night, so I decided to send the kids out to get a pizza instead.

من حس و حال غذا درست کردن در آن شب را نداشتم به همین دلیل تصمیم گرفتم بچه ها را بفرستم تا یک پیتزا بگیرند.

The laser sends out a long red beam of light.

این لیزر یک پرتو قرمز رنگ طولانی درست می کند.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) send someone’s love (to someone) علاقه کسی را به کسی ابراز داشتن و خبر دادن - send shivers down your spine خیلی ترسیدن یا خیلی هیجان زده شدن

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها