برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با field + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با field
(اسم) مزرعه، زمین – زمین بزرگی که روی آن یا زیر سطح آن چیز ارزشمندی مثل گاز نهفته است (میدان)
We saw golden fields of wheat.
ما مزارع طلایی گندم را دیدیم.
I saw the blue-green field of heaven and the sickle of the new moon. I recall what I had sown and the harvest season.
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو/یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو.
an oil field
یک میدان نفتی
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) میدان نیرو یا انرژی – زمین بازی – شرکت کنندگان در مسابقه
the magnetic field that surrounds the earth
میدان مغناطیسی که زمین را در بر گرفته
There was huge excitement as the teams came onto the field.
همین که تیم ها وارد زمین مسابقه شدند هیجان زیادی به وجود آمد.
The strong field includes three world record holders.
این مسابقه دهندگانِ قوی، سه دارنده رکورد جهانی را شامل می شوند. (سه عنواندار در این مسابقه حضور دارند)
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) زمینه علاقه مندی
field
فعل
fields; fielded; fielding
(فعل) گرفتن و پرتاب کردن توپ – پاسخ دادن به یک سوال (مثال دوم) – به میدان آوردن یک تیم ورزشی یا یک ارتش
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: