koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با field

field

اسم

US /ˈfiːld/

fields

(اسم) مزرعه، زمین – زمین بزرگی که روی آن یا زیر سطح آن چیز ارزشمندی مثل گاز نهفته است (میدان)

We saw golden fields of wheat.

ما مزارع طلایی گندم را دیدیم.

I saw the blue-green field of heaven and the sickle of the new moon. I recall what I had sown and the harvest season.

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو/یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو.

an oil field

یک میدان نفتی

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) میدان نیرو یا انرژی – زمین بازی – شرکت کنندگان در مسابقه

the magnetic field that surrounds the earth

میدان مغناطیسی که زمین را در بر گرفته

There was huge excitement as the teams came onto the field.

همین که تیم ها وارد زمین مسابقه شدند هیجان زیادی به وجود آمد.

The strong field includes three world record holders.

این مسابقه دهندگانِ قوی، سه دارنده رکورد جهانی را شامل می شوند. (سه عنواندار در این مسابقه حضور دارند)

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) زمینه علاقه مندی

She is an expert in the field of economics.

او در زمینه مسائل اقتصادی یک نابغه است.

field

فعل

fields; fielded; fielding

(فعل) گرفتن و پرتاب کردن توپ – پاسخ دادن به یک سوال (مثال دوم) – به میدان آوردن یک تیم ورزشی یا یک ارتش

She fielded the ball well.

او به خوبی توپ را مهار کرد.

The senator fielded the reporters' questions.

سناتور به پرسش های خبرنگاران پاسخ داد.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها