برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با slice + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با slice
(اسم) یک لقمه از یک خوردنی، یک تکه کیک و غیره (دو مثال اول) – بخشی از چیزی (مثال سوم) – توپ را در ورزش های مانند گلف یا تنیس طوری ضربه زدن که مسیر را به صورت اریب و منحنی شکل طی کند (مثال آخر)
a slice of bread
یک لقمه نان
a slice of cake
یک تکه کیک
We'd both take an equal slice of the profit.
ما هر دو یک بخش مساوی از سود را از آن خود می کنیم.
a wonderful backhand slice
یک ضربه منحنی وار شگفت انگیز با پشت راکت
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) a slice of life یک داستان یا فیلم که نشان دهنده یک زندگی معمولی است - a slice of the pie بخشی از یک پول
slice
فعل
slices; sliced; slicing
(فعل) چیزی را با چاقو و امثال آن بریدن یا به بخش هایی تقسیم کردن (سه مثال اول) – چیزی را با حذف کردن بخش هایی از آن کوچک تر کردن
sliced bread
نان بریده شده
پیاز را حلقه حلقه ببرید.
She sliced up a banana.
او یک موز را به چند قسمت برید.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) توپ را طوری شوت کردن یا ضربه زدن که به صورت منحنی حرکت کند (مثال اول) – سریع و آسان میان آب یا در هوا یا از میان چیزی حرکت کردن (مثال دوم) - any way you slice it یا no matter how you slice it اینکه بگویید که حقیقت چیزی با نوع گفتن شما یا بسته به موقعیت تغییر نمی کند (هر طور که به قضیه نگاه کنید – مثال آخر)
Sara sliced his ball into the water to the right of the green.
سارا توپش را منحنی وار به داخل آب در سمت راست چمن انداخت.
The harsh winter winds were slicing past them and it felt like it was tearing their skin.
بادهای سخت زمستانی به سرعت از کنارشان عبور می کرد و این حس را داشت که گویی پوست بدنشان را پاره پاره می کند.
The news is not good any way you slice it.
این خبر هر طور که به آن می نگری خوب نیست.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: