koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با fish

fish

اسم

US /ˈfɪʃ/

fish or fishes

(اسم) ماهی - a big fish in a small pond کسی که در یک جمع محدودی معروف است - fish in the sea اینکه بگویید که گزینه های در دسترس زیادی برای برقراری رابطه عاطفی وجود دارد - fish to fry کارهایی برای انجام (مثال دوم) - neither fish nor fowl مربوط به یک مجموعه نا مشخص یا دره بندی نشده (مثال سوم) – fishless (صفت) بدون ماهی – fishlike (صفت) مثل ماهی

We had fish for dinner.

برای شام ماهی خوردیم.

Right now we've got other fish to fry.

الان ما کارهای دیگری برای انجام داریم.

We were caught between two generations, neither fish nor fowl.

ما بین دو نسل گیر کرده بودیم، به هیچکدامشان تعلق نداشتیم.

fish

فعل

fishes; fished; fishing

(فعل) تلاش برای به دست آوردن چیزی – ماهی گرفتن - fish for compliments برای دریافت تعریف و تمجید از مردم تلاش کردن (مثال سوم)

We're trying to fish for some answers.

ما در تلاشیم تا پاسخ هایی پیدا کنیم.

Several people were fishing in the river.

چندین نفر در رودخانه در حال ماهی گرفتن بودند.

She's always fishing for compliments about her looks.

او همیشه تلاش میکند درباره ظاهرش تعریف و تمجید شود.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) fish or cut bait تردید را کنار گذاشتن - fish out چیزی را از آب یا چیزی دیگر بیرون کشیدن

I fished it out of the trash myself.

من خودم این را از سطل زباله بیرون کشیدم.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها