برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با breathe
ترجمه و جمله با breathe
(فعل) نفس کشیدن (مثال اول) – چیزی را از طریق دهان یا بینی بیرون دادن (مثال دوم) – مطلبی را خیلی یواش گفتن (مثال سوم)
It was great to be outside again and breathe the fresh air.
خیلی خوب بود که دوباره بیرون باشم و هوای تازه تنفس کنم.
a dragon that breathes fire
اژدهایی که آتش از دهانش بیرون می آید
I hate her, he breathed.
او زیر لب گفت که: من از او متنفرم.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) برای بهبود بخشیدن کیفیت شراب، در بطری را باز کردن تا کمی با هوای آزاد ارتباط برقرار کند - breathe your last مردن - breathe down someone's neck الف: کسی را از نزدیک تعقیب کردن ب: کسی را به دقت زیر نظر داشتن (مثال اول) - breathe easier استراحت کردن، ریلکس کردن - breathe (new) life into sth ایده و انرژی به چیزی تزریق کردن (مثال دوم)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: